Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English
Persian
social desirability
جامعه پسندی
Other Matches
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
finicality
مشکل پسندی
popularity
مردم پسندی
stuck up
<idiom>
خود پسندی
exquisite taste
مشکل پسندی
fastidiousness
مشکل پسندی
socialism
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
polities
جامعه
polity
جامعه
societies
جامعه
society
جامعه
communities
جامعه
community
جامعه
the body politic
جامعه
socio-
جامعه
ecological community
جامعه
universe
جامعه
finite population
جامعه محدود
throwaway society
جامعه مسرف
dissocialization
جامعه گسلی
primitive society
جامعه ابتدایی
ecclesiastes
کتاب جامعه
preliterate society
جامعه نانویسا
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
transitory society
جامعه انتقالی
psychopathy
جامعه ستیزی
social minded
در فکر جامعه
closed society
جامعه بسته
classless society
جامعه بی طبقه
biotic communtity
جامعه زندگان
biocummunity
جامعه زندگان
biocenose
جامعه زندگان
atomistic society
جامعه ذرهای
nonliterate society
جامعه نانویسا
stimulus population
جامعه محرکها
moslem league
جامعه مسلمانان
sociopath
جامعه ستیز
sociometry
جامعه سنجی
inert society
جامعه بیهوده
sociopathy
جامعه ستیزی
infinite population
جامعه نامحدود
integral calculus
حساب جامعه
statistical universe
جامعه اماری
integral calculvs
حساب جامعه
sociogenic
جامعه زاد
sociocentrism
جامعه- محوری
sociality
جامعه جویی
eruropean community
جامعه اروپایی
league of nations
جامعه ملل
mass society
جامعه انبوهیده
A classless society.
جامعه بی طبقه
affluent society
جامعه ثروتمند
societies
جامعه اجتماع
sociability
جامعه پذیری
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
parameters
اماره جامعه
parameter
اماره جامعه
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
socialists
جامعه گرای
socialist
جامعه گرای
sociable
جامعه پذیر
sociologist
جامعه شناس
socialism
جامعه گرایی
psychopaths
جامعه ستیز
psychopath
جامعه ستیز
society
جامعه اجتماع
sociology
جامعه شناسی
affluent society
جامعه مصرفی
affluent society
جامعه رفاه
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
affluent society
جامعه مرفه
antisocial
جامعه ستیز
social science
جامعه شناسی
sociological
جامعه شناختی
sampling population
جامعه نمونه گیری
public mischief
جرم علیه جامعه
bourgeois
<adj.>
عضوطبقه متوسط جامعه
sociolinguistics
جامعه شناسی زبان
underclass
طبقه پایین جامعه
lower class
طبقه پایین جامعه
the society is like a vortex
جامعه مانندگردابی است
subclass
طبقه پایین جامعه
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
pseudopsychopathic
جامعه ستیز کاذب
sociological
وابسته به جامعه شناسی
bourgeois
عضوطبقه متوسط جامعه
covenant of the league of nations
منشور جامعه ملل
egalitarian society
جامعه تساوی طلب
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
holy office
جامعه راهبان ومومنین
phytosociology
جامعه شناسی گیاهی
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
to live at the expense of society
روی دوش جامعه زندگی
socialite
شخص طراز اول جامعه
socialites
شخص طراز اول جامعه
antisocial
مخل اجتماع دشمن جامعه
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
phalanstery
تقسیم جامعه باجزاء کوچک
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
hero-worshipper
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
public good
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
public mischief
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
greenbelt
کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
ecosystem
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
ecosystems
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
scientific socialism
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
invisible hand
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
Christendom
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
christenings
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com