Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
holozoic	جانور خوراک گیر
Other Matches
epizoic	زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
zoo ecology	قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
meats	خوراک
meat	خوراک
faring	خوراک
fares	خوراک
at mess	سر خوراک
tack	خوراک
butterpump	غم خوراک
nourishment	خوراک
fared	خوراک
fare	خوراک
chow	خوراک
keeps	خوراک
keep	خوراک
foods	خوراک
food	خوراک
tacked	خوراک
tacking	خوراک
tacks	خوراک
nutriments	خوراک
repast	خوراک
repasts	خوراک
mess	:یک خوراک
messes	:یک خوراک
nutrition	خوراک
chows	خوراک
feed	خوراک
messmate	هم خوراک
intake	خوراک
tucker	خوراک
victuals	خوراک
viands	خوراک
intakes	خوراک
passage money	خوراک
pabulum	خوراک
feeds	خوراک
oligotrophic	کم خوراک
nutriment	خوراک
malacostracan	جانور
animalize	جانور
creature	جانور
beasts	جانور
creatures	جانور
animals	جانور
he	جانور نر
nightwalker	جانور شب پر
it	ان جانور
johnny	جانور نر
it pron	ان جانور
beast	جانور
animal	جانور
apod	جانور بی پا
ruffianly	جانور خو
structure of an animal	جانور
sitophobia	خوراک هراسی
regaling	خوراک لذیذ
timbale	خوراک دلمه
regales	خوراک لذیذ
slipslop	خوراک ابکی
regaled	خوراک لذیذ
regale	خوراک لذیذ
preparation of food	تهیه خوراک
piece de resistance	خوراک اصلی
queasiness	سنگینی خوراک
dose	یک خوراک دارو
dosed	یک خوراک دارو
autotroph	خوراک ساز
dosages	یک خوراک دارو
doses	یک خوراک دارو
dosing	یک خوراک دارو
dosage	یک خوراک دارو
grubs	خوراک خواربار
viand	خوراک ماکولات
nourish	خوراک دادن
junk food	گنده خوراک
eating house	خوراک پزخانه
health foods	خوراک بهداشتی
health food	خوراک بهداشتی
food stamps	تمبر خوراک
to d. up	خوراک گذاردن
feedstuff	خوراک حیوانات
eating	خورد و خوراک
food gathering	خوراک اوری
frugal food	خوراک ساده
cannon fodder	خوراک توپ
boarding houses	خوابگاه و خوراک
boarding house	خوابگاه و خوراک
he partook of fare	در خوراک ما شریک شد
junk foods	گنده خوراک
plat du jour	خوراک روز
plats du jour	خوراک روز
nourished	خوراک دادن
nourishes	خوراک دادن
to give to eat	خوراک دادن
eating	خوش خوراک
food stamp	تمبر خوراک
meal time	موقع خوراک
meal time	وقت خوراک
feeder	خوراک دهنده
feeders	خوراک دهنده
insect	کرم خوراک
insects	کرم خوراک
at meat	سر خوراک یا غذا
kingfisher	ماهی خوراک
chop house	خوراک خانه
heterotroph	خوراک گیر
grubbed	خوراک خواربار
treat	خوراک رایگان
feeds	خوراک علوفه
feeds	خوراک دادن
feed	خوراک علوفه
feed	خوراک دادن
snacks	خوراک سرپایی
snacks	خوراک مختصر
snack	خوراک سرپایی
hors d'oeuvre	پیش خوراک
snack	خوراک مختصر
hors d'oeuvres	پیش خوراک
support [nourish, feed]	خوراک دادن
aliment	خوراک دادن
slops	خوراک ابکی
dishes	سینی خوراک
dish	سینی خوراک
treats	خوراک رایگان
recipes	خوراک دستور
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
treated	خوراک رایگان
menu	فهرست خوراک
grub	خوراک خواربار
suave	خوش خوراک
recipe	خوراک دستور
menus	فهرست خوراک
amebas	جانور تک سلولی
amebae	جانور تک سلولی
shell fish	جانور صدف
scrag	جانور نحیف
stinkard	جانور بدبو
pudge	جانور چاق
edentate	جانور بی دندان
amoeba	جانور تک سلولی
hybrid	جانور دورگه
craw	معده جانور
proud <adj.>	جانور حشری
brutalization	جانور خویی
saprozoon	جانور پوده زی
saxicoline	جانور سنگ زی
game	جانور شکاری
saxicolous	جانور سنگ زی
animalculum	جانور ریزه
amoebae	جانور تک سلولی
animalist	نقاش جانور
beastliness	جانور خویی
strays	جانور بی صاحب
straying	جانور بی صاحب
tardigrade	جانور کندرو
amoebas	جانور تک سلولی
brutality	جانور خویی
brutalities	جانور خویی
ungulate	جانور سم دار
mammifer	جانور پستاندار
mammiferous	جانور پستاندار
perissodactyl	جانور فرد سم
pelagian	جانور دریایی
rodent	جانور جونده
rodents	جانور جونده
nekton	جانور شناور
milker	جانور شیرده
plantigrade	جانور دوپا
poikilotherm	جانور خونسرد
stray	جانور بی صاحب
strayed	جانور ولگرد
zootomy	جانور شکافی
zootheism	جانور پرستی
polystome	جانور بسیار
polystomatous	جانور بسیار
zoophilous	علاقمند به جانور
polypod	جانور بسیارپا
zoophilic	علاقمند به جانور
zoophagous	جانور خوار
pollard	جانور بی شاخ
poikilothermism	خونسردی جانور
monocule	جانور یک چشم
scavengers	جانور لاشخور
zoomorphic <adj.>	جانور گونه
in heat [American E] <adj.>	حشری [جانور زن]
zoologist	جانور شناس
zoology	جانور شناسی
on heat [British E] <adj.>	حشری [جانور زن]
brute	جانور حیوان
scavenger	جانور لاشخور
fauna	جانور نامه
brutal	جانور خوی
brutes	جانور حیوان
convenience food	خوراک پیش پخته
convenience foods	خوراک پیش پخته
Primuses	چراغ خوراک پزی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com