English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
chamber جان لوله حفره
chambers جان لوله حفره
Other Matches
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets بست لوله دوراهی لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
chambers حفره
delved حفره
ventricles حفره
cells حفره
cell حفره
holes حفره
hollow حفره
hollows حفره
ditches حفره
caverns حفره
chamber حفره
dales حفره
dale حفره
hole حفره
ditch حفره
thirl حفره
ditched حفره
holed حفره
ventricle حفره
potholes حفره
cavity حفره
cavities حفره
pothole حفره
delving حفره
delves حفره
delve حفره
holing حفره
venter حفره
craters حفره
crater حفره
cavern حفره
sinus حفره مغ
fovea حفره
cavitation حفره
porous حفره
socket حفره
borings حفره
loculus حفره
laigh حفره
sockets حفره
interstice حفره
sheuch حفره
lacuna حفره
sinuses حفره مغ
sucket حفره
sheugh حفره
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
foveate حفره دار
pit حفره روباه
pits گودال حفره
pits حفره روباه
foveiform حفره مانند
crypt حفره غدهای
foveal حفره دار
mold cavity حفره قالب
maw حفره معده
fossate حفره دار
loculate حفره دار
electron hole حفره الکترونی
fossa حفره فرورفتگی
knot hole محل حفره
ozone hole حفره اوزون
pitted حفره دار
calyculate حفره دار
crypts حفره غدهای
hollows گودی حفره
pitting ایجاد حفره
hollow گودی حفره
alveolate حفره دار
caverns حفره زیرزمینی
pit گودال حفره
trilocular دارای سه حفره
cavern حفره زیرزمینی
charging socket حفره جا شارژر
weak square حفره سوراخ
camouflet حفره زیرزمینی
camouflet حفره ماسوره
boring حفره کنی
cavitation حفره سازی
gleonid حفره دار
vacuolar حفره مانند
vacuolation ایجاد حفره
vacuolate حفره مانند
vacuolation تشکیل حفره
fox hole سنگر حفره روباه
sinks ته نشینی حفره یاگودال
socket bayonet سرنیزه حفره دار
fuze cavity حفره نصب ماسوره
vacuolate حفرهای حفره دار
vacuolar حفرهای حفره دار
pit حفره خرج چاه
pits حفره خرج چاه
loculus حفره کیسه گرده
electron pair زوج الکترون حفره
cellular expanded بتن با حفره منبسط
triloculate دارای سه حفره سه یاختهای
excavation گود برداری حفره
sink ته نشینی حفره یاگودال
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
calyculate دارای سطوح حفره دار
receptacle حفره درون سلولی گیاه
receptacles حفره درون سلولی گیاه
hawse buckler درپوش حفره زنجیر لنگر
lacunal وابسته به حفره یا جای خالی
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
lacunar وابسته به حفره یا جای خالی
lacunary وابسته به حفره یا جای خالی
lacunate وابسته به حفره یا جای خالی
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
lumen حفره یا مجرای عضولولهای شکل
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
vesicular حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
vesicular مربوط به حفره تاول دار
vesiculate مربوط به حفره تاول دار
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
lumen حفره سلولی درون جدار گیاه
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
tamping سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
craters دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
crater دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
sitzmark حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
pit منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pits منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
loculicidal شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
PCMCIA - سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
middle ear حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cup حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cupped حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cups حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
sullage pit چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
roll لوله
piped لوله
spout لوله
hose لوله
duct لوله اب
rolled لوله
hosed لوله
pipe cutter لوله بر
clip لوله
clipped لوله
tubulation لوله
clips لوله
rolls لوله
clippings لوله
pipe fitter لوله کش
spouts لوله
sequacious لوله شو
hosing لوله
spouting لوله
drain pipe لوله
downtake لوله
discharge head سر لوله
pipe layer لوله کش
tube cutter لوله بر
pipe line خط لوله
nose سر لوله
noses سر لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com