English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
Other Matches
dehind شمارش امتیاز منفی بازیگر
blind score امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
european cup winner cup جام برندگان جام اروپا
escrime شمشیربازی
fences شمشیربازی
fence شمشیربازی
field of play پیست شمشیربازی
master off استاد شمشیربازی
fencing مسابقه شمشیربازی
escrime شمشیربازی کردن
salle d'armes زمین شمشیربازی
strip سطح پیست شمشیربازی
shinai خیزران شمشیربازی ژاپنی
fencing time زمان مسابقه شمشیربازی
ground judge داور زمین شمشیربازی
lanista شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
piste زمین شمشیربازی 2 در 41متر
perching قرارگرفتن
perches قرارگرفتن
perch قرارگرفتن
sit قرارگرفتن
perched قرارگرفتن
to rangeoneself قرارگرفتن
sits قرارگرفتن
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
singlestick چوب مخصوص تمرین شمشیربازی
kendo شمشیربازی ژاپنی باخیزران و با هر دو دست
president مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
presidents مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
center درمرکز قرارگرفتن
centred درمرکز قرارگرفتن
centre درمرکز قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> آخرهمه قرارگرفتن
centered درمرکز قرارگرفتن
centers درمرکز قرارگرفتن
formation ترتیب قرارگرفتن
heels درپاشنه قرارگرفتن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
backs برپشت چیزی قرارگرفتن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
mask کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
masks کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fence off کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
setup وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
tilts شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
negatory منفی
double negative دو منفی
negatives منفی
double negatives دو منفی
negation منفی
negative منفی
positive/negative junction منفی
null منفی
minus sign منفی
minus signs منفی
negative film فیلم منفی
negative practice تمرین منفی
negative glow روشنی منفی
negative g گرانش منفی
nope جواب منفی
negative induction القای منفی
negative ion یون منفی
negative reward پاداش منفی
negative saving پس انداز منفی
negative side بخش منفی
negative potential پتانسیل منفی
negative signe علامت منفی
negative skewness چولگی منفی
negative slope شیب منفی
negative stability پایداری منفی
negative relation رابطه منفی
degeneration واخوراند منفی
deceleration شتاب منفی
negatively بطور منفی
negative modulation پخش منفی
negative modulation تحمیل منفی
negative plate صفحه منفی
negative pole قطب منفی
negative reinforcement تقویت منفی
negative logic منطق منفی
negative acceleration شتاب منفی
not حرف منفی
did not ماضی منفی do
no منفی مخالف
minus clearance تولرانس منفی
adverse balance موازنه منفی
adverse balance مانده منفی
negating منفی کردن
negated منفی کردن
negate منفی کردن
dissaving پس انداز منفی
false negative منفی کاذب
negative brush زغال منفی
negative charge بار منفی
negative conductor سیم منفی
negative feedback فیدبک منفی
negative feedback واخوراند منفی
minus کم شد با علامت منفی
negative element سازه منفی
negates منفی کردن
negation منفی کردن
negative electrode الکترد منفی
negative electricity برق منفی
nay رای منفی
negative electricity الکتریسیته منفی
negative correlation همبستگی منفی
negative wire سیم منفی
negative lead سیم منفی
grey propaganda تبلیغات منفی
negatives منفی کردن
negativist منفی باف
negatively skewed چوله منفی
negativism منفی گرایی
negativism منفی بافی
negativism منفی کاری
negativist منفی گوی
bonding اتصال منفی
non placet رای منفی
nonnegative غیر منفی
retardation شتاب منفی
passives مبارزه منفی
negative balance مانده منفی
negative منفی کردن
negative transmission پخش منفی
negative transfer انتقال منفی
cathodes قطب منفی
cathode قطب منفی
non-violence مبارزهی منفی
ground سیم منفی
negativeness منفی بودن
ground قطب منفی
passive مبارزه منفی
negative terminal پایانه منفی
ground اتصال منفی
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
electro negative دارای برق منفی
negative cotton effect پدیده منفی کاتن
naysayer گوینده [رای] منفی
can not منفی فعل >توانستن <
minus color signal پیام رنگی منفی
the answer is in the negative پاسخ ان منفی است
return a negative پاسخ منفی دادن
nosayer گوینده [رای] منفی
he returned a negative پاسخ منفی داد
electro negative وابسته به برق منفی
negative bending moment لنگر خمشی منفی
infintate منفی و نا محدود ساختن
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
negative bias ولت شبکه منفی
spillover costs عوارض منفی خارجی
negatively ionized atom اتم بایونش منفی
negative peaking اوج دهندگی منفی
negativity حالت منفی بودن
negative static stability ناپایداری ایستای منفی
negative post قطب مدار منفی
negative income tax مالیات بر درامد منفی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com