Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
superfluid
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
Other Matches
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
green thumb
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
hypersensitive
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
daimon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
daemon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
cogent
دارای قدرت وزور
independent
دارای قدرت مطلقه
prepotent
دارای قدرت کامل
anticipative
دارای قدرت پیشگویی
omnificent
دارای قدرت خلاقه
sovereigns
دارای قدرت عالیه
limitary
دارای قدرت محدود
sovereign
دارای قدرت عالیه
influential
دارای نفوذ و قدرت
hold the reins
<idiom>
ادم دارای قدرت ونفوذ
totipotent
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
scepter
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
top drawer
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
demon
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
demons
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
throttles
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttling
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
fluidic
مایع مانند جسم سیال یامایع
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
fluidal
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
marvelous
[American]
<adj.>
خارق العاده
prodigious
<adj.>
خارق العاده
startling
<adj.>
خارق العاده
strenuous
فوق العاده
stupendous
<adj.>
خارق العاده
wonderful
<adj.>
خارق العاده
rewardable
فوق العاده
fantastical
خارق العاده
wondrous
<adj.>
خارق العاده
fantastic
خارق العاده
marvellous
[British]
<adj.>
خارق العاده
marvelous
[American]
<adj.>
فوق العاده
out of the ordinary
فوق العاده
admirable
<adj.>
خارق العاده
amazing
<adj.>
خارق العاده
astonishing
<adj.>
خارق العاده
astounding
<adj.>
خارق العاده
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
خارق العاده
admirable
<adj.>
فوق العاده
terrific
فوق العاده
allowances
فوق العاده
remarkably
فوق العاده
wonderful
<adj.>
فوق العاده
wondrous
<adj.>
فوق العاده
ripsnorting
فوق العاده
extraordinary
فوق العاده
stupendous
<adj.>
فوق العاده
startling
<adj.>
فوق العاده
phenomenally
خارق العاده
amazing
<adj.>
فوق العاده
astonishing
<adj.>
فوق العاده
phenomenally
فوق العاده
phenomenal
خارق العاده
precious
فوق العاده
astounding
<adj.>
فوق العاده
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
فوق العاده
marvellous
[British]
<adj.>
فوق العاده
phenomenal
فوق العاده
prodigious
<adj.>
فوق العاده
rewarded
فوق العاده
rewards
فوق العاده
inestimable
فوق العاده
allowance
فوق العاده
reward
فوق العاده
singular
خارق العاده
singular
فوق العاده
extra special
فوق العاده
supernatural
فوق العاده
weirder
خارق العاده
weird
خارق العاده
nonpar
<adj.>
خارق العاده
nonpar
<adj.>
فوق العاده
weirdest
خارق العاده
metaphsical
خارق العاده
transnormal
فوق العاده
supersensitive
فوق العاده حساس
extraordinary meeting
نشست فوق العاده
supernaturally
بطور خارق العاده
supersubtle
فوق العاده فریف
supersubtlety
فرافت فوق العاده
special session
نشست فوق العاده
a terrific time
مدت فوق العاده
an outstanding time
مدت فوق العاده
ripsnorter
چیز فوق العاده
wonderfully
عجیبانه فوق العاده
overrider
حق دلالی فوق العاده
extreme values
ارزشهای فوق العاده
extra charge
هزینه فوق العاده
envoy extraordiinary
نماینده فوق العاده
extra-
فوق العاده اضافی
extras
فوق العاده اضافی
emergency ration
جیره فوق العاده
overhelming
زیاد فوق العاده
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
extraordinarily
بطور فوق العاده
wonderfully well
فوق العاده خوب
envoy extraordiinary
فرستاده فوق العاده
overactive
فوق العاده فعال
whizzbang
ممتاز خارق العاده
extremely high
فوق العاده زیاد
fitting allowance
فوق العاده مناسب
freezing
فوق العاده سرد
thaumaturgic
خارق العاده سحر
thaumaturgy
کار خارق العاده
unusually
بطور فوق العاده
monstrous cruelly
بیرحمی فوق العاده
enormously
فوق العاده زیاد
special session
جلسه فوق العاده
flight pay
فوق العاده پرواز
whizbang
ممتاز خارق العاده
rarely
بطور فوق العاده
breakneck
فوق العاده خطرناک
combat pay
فوق العاده جنگی
ice-cold
فوق العاده سرد
ice cold
فوق العاده سرد
rarely beautiful
استثنائی یافوق العاده
combat pay
فوق العاده رزمی
emergency
فوق العاده اضطراری
jitters
عصبانیت فوق العاده
invaluable
فوق العاده گرانبها
ambasador extraordinary
سفیر فوق العاده
emergencies
فوق العاده اضطراری
extra
فوق العاده اضافی
emolument
حق الزحمه فوق العاده
aviation pay
فوق العاده پرواز
emoluments
حق الزحمه فوق العاده
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
forcemajeure
حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
She eats extraordinary quantities.
او
[زن]
مقدار فوق العاده ای را می خورد.
allowance
فوق العاده و هزینهء سفر
allowances
فوق العاده و هزینهء سفر
he is no grat shakes
انقدرهاخوب یافوق العاده نیست
unco
غیر عادی خارق العاده
ultrahigh frequency
فرکانس فوق العاده زیاد
undercool
فوق العاده سرد کردن
thaumaturgic
مربوط به معجزه یا کارخارق العاده
it is unusually large
فوق العاده بزرگ است
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
extraordinary general meeting
مجمع عمومی فوق العاده
set the world on fire
<idiom>
کاری فوق العاده انجام دادن
hyperirritability
حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
wonder worker
ادم خارق العاده و صاحب کرامت
emergencies
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergence
امر فوق العاده و غیره منتظره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com