Total search result: 156 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
the volume that preceded |
جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد |
|
|
Other Matches |
|
First come first served. |
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود |
issuant |
منتشر کننده منتشر شونده |
briskness |
جلدی |
integumentary |
جلدی |
lupus |
سل جلدی |
cutaneous |
جلدی |
lupus vulgaris |
سل جلدی |
tegumental |
جلدی |
exanthem |
جلدی |
dermal |
جلدی |
hyped up |
زیر جلدی |
dermatopathy |
مرض جلدی |
hype |
زیر جلدی |
hyped |
زیر جلدی |
edermical meducation |
معالجه جلدی |
dermatosis |
امراض جلدی |
cancroid |
سرطان جلدی |
hypes |
زیر جلدی |
hyping |
زیر جلدی |
exanthema |
مرض جلدی |
hypodermics |
تزریق زیر جلدی |
hypo |
تزریق زیر جلدی |
pityriasis |
شوره جلدی سبوسه |
hypodermic |
تزریق زیر جلدی |
earlier |
زودتر |
as soon as possible |
هر چه زودتر |
sooner |
زودتر |
as early aspossible |
هر چه زودتر |
quarter binding |
جلدی که تنهاته ان چرم دارد |
hypo |
سوزن تزریق زیر جلدی |
junior |
زودتر تازه تر |
early as possible |
هرچه زودتر |
juniors |
زودتر تازه تر |
hyodermic needle |
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی |
previous |
آنچه زودتر رخ میدهد |
You should have told me earlier. |
باید زودتر به من می گفتی |
previously |
زودتر اتفاق افتادن |
he predeceased his son |
زودتر از پسرش مرد |
percutaneous perspiration |
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی |
whichever is the sooner |
هر کدام که زودتر رخ بدهد [قانون] |
prematureness |
نابهنگامی زودتر از موقع بودن |
hypodermic syringe |
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود |
shake a leg <idiom> |
تکان بخوری ،زودتر راه رفتن |
to arrive in good time |
خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن |
Can I go earlier today, just as a special exception? |
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟ |
first come, first served <idiom> |
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست |
early bird catches the worm <idiom> |
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد |
brown major |
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است |
lead |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
leads |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
broadcast |
منتشر |
broadcasts |
منتشر |
incident light |
نور منتشر |
get abroad |
منتشر شدن |
circulates |
منتشر شدن |
unissued <adj.> |
منتشر نشده |
to make a noise |
منتشر شدن |
give forth |
منتشر کردن |
distributed capacity |
فرفیت منتشر |
diffusor |
منتشر کننده |
diffuser |
منتشر کننده |
inedited |
منتشر نشده |
put forth |
منتشر کردن |
spreader |
منتشر کننده |
diffusing |
منتشر کردن |
diffusing |
منتشر شده |
circulated |
منتشر شدن |
spread |
منتشر کردن |
irradiating |
منتشر کردن |
irradiates |
منتشر کردن |
irradiated |
منتشر کردن |
irradiate |
منتشر کردن |
broadcast |
منتشر کردن |
broadcasts |
منتشر کردن |
circulate |
منتشر شدن |
diffuses |
منتشر کردن |
diffuses |
منتشر شده |
diffused |
منتشر کردن |
diffused |
منتشر شده |
diffuse |
منتشر کردن |
diffuse |
منتشر شده |
spreads |
منتشر کردن |
unissued shares |
سهام منتشر نشده |
pantropical |
منتشر درنواحی گرمسیری |
pantropic |
منتشر درنواحی گرمسیری |
spread |
منتشر شدن انتشار |
spread |
منتشر کردن یا شدن |
propagated error |
اشتباه منتشر شده |
reported statistics |
امارهای منتشر شده |
republish |
دوباره منتشر کردن |
spreads |
منتشر شدن انتشار |
spreads |
منتشر کردن یا شدن |
release |
منتشر ساختن رهایی |
released |
منتشر ساختن رهایی |
widespreading |
شایع همه جا منتشر |
releases |
منتشر ساختن رهایی |
diffusively |
بطور منتشر و یا مفصل |
widespread |
شایع همه جا منتشر |
circumfuse |
باطراف منتشر کردن |
emitter |
منتشر کننده پس دهنده امواج |
epizootic |
منتشر شونده درمیان جانوران |
blowy |
بسهولت باطراف منتشر شونده |
posthumous |
منتشر شده پس از مرگ نویسنده |
piggybacking |
استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است |
brown minor |
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است |
diffusing |
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن |
get about |
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن |
diffuse |
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن |
spread |
[منتشر کردن مایع روی سطح] |
diffuses |
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن |
diffused |
نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن |
hypodermic injection |
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی |
activities |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
activity |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
the disease threatens to sprea |
این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد |
Green Book |
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد |
clamper |
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود |
This dictionary is published(printed) in three volumes. |
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است |
periodicals |
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند |
led |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند |
lightest |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
light |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
lighted |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
precedent |
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود |
ecl |
طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر |
precedents |
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود |
hematogenous |
از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده |
thermionic tube |
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی |
bugs |
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار |
bug |
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار |
bugging |
تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار |
propagate |
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن |
propagating |
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن |
propagates |
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن |
propagated |
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن |
Yellow Book |
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند |
blue book |
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
publish |
طبع ونشر کردن منتشر کردن |
publishes |
طبع ونشر کردن منتشر کردن |
published |
طبع ونشر کردن منتشر کردن |
cord yarn |
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود . |
broadens |
وسیع کردن منتشر کردن |
broadening |
وسیع کردن منتشر کردن |
circulate |
دایر کردن منتشر کردن |
circulated |
دایر کردن منتشر کردن |
broaden |
وسیع کردن منتشر کردن |
circulates |
دایر کردن منتشر کردن |
broadened |
وسیع کردن منتشر کردن |
to put forth |
منتشر کردن چاپ کردن |
continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
twelve tables |
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت |
quarterly journal of economics |
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود |