English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (2 milliseconds)
English Persian
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
Other Matches
he knows the world جهاندیده است
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
fibs دروغ
false دروغ
fables دروغ
fibbed دروغ
fibster دروغ گو
fable دروغ
equivocation دروغ
fib دروغ
false accusation دروغ
fibbing دروغ
falsehood دروغ
lied دروغ
lie دروغ
lies دروغ
calumny دروغ
falsehoods دروغ
calumnies دروغ
falsity دروغ
untrue دروغ
perjurious دروغ
falsely بطور دروغ
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
bungs ساقی دروغ
falsehoods سخن دروغ
to forge a lie دروغ بافتن
bunged ساقی دروغ
bung ساقی دروغ
falsehood سخن دروغ
weasels دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
to give the lie to دروغ در اوردن
whiff دروغ گفتن
bunging ساقی دروغ
leasing دروغ گویی
pseudologia fantastica دروغ پردازی
in reproof of lying درنکوهش دروغ
it proved false دروغ درامد
it proved false دروغ بود
pathometer دروغ سنج
jack o' lantern دروغ نور
jactation دعوی دروغ
jactitation دعوی دروغ
lay to دروغ گفتن
pseudology دروغ گویی
ruise اخبار دروغ
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
false oath سوگند دروغ
false oath قسم دروغ
tarradiddle دروغ کوچک
falseness دروغ بودن
taradiddle دروغ کوچک
thumper دروغ شاخدار
fictitiousness بخودبستگی دروغ
swearword قسم دروغ
lie detector دروغ سنج
to tell a lie دروغ گفتن
fictions وهم دروغ
gab دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
fiction وهم دروغ
lied :دروغ گفتن
lies :دروغ گفتن
to spin yarns دروغ ساختن
to invent stories دروغ ساختن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
white lies دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lie دروغ سفید
lie دروغ گفتن
fairy tales دروغ شاخدار
fairy tales دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شاخدار
fairy tale دروغ شگفتانگیز
disinformation دروغ پراکنی
A pack of lies . یک مشت دروغ
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
belying دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
manswear سوگند دروغ خوردن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
white lie دروغ مصلحت آمیز
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
forswear سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
lie detector دستگاه کشف دروغ
perjure سوگند دروغ خوردن
false witness گواهی یاشهادت دروغ
perjuring سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswears سوگند دروغ خوردن
whiff دروغ در چیزی گفتن
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
perjuring شهادت دروغ دادن
perjure شهادت دروغ دادن
perjuring قسم دروغ خوردن
perjuring گواهی دروغ دادن
perjures شهادت دروغ دادن
perjures قسم دروغ خوردن
perjures گواهی دروغ دادن
perjures سوگند دروغ خوردن
perjure قسم دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
falsism سخن دروغ و بی مزه
he lied to me بمن دروغ گفت
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
it sounds false دروغ بنظر میرسد
plumper دروغ صرف سقوط
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
perjured نقص عهد کرده دروغ
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
plumper فربه کننده دروغ محض
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
suborn به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com