English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
homeopath جور درمان خواه
homeopaths جور درمان خواه
homoeopaths جور درمان خواه
Other Matches
relatives خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود
liberalparty حزب ازادی خواه یا ترقی خواه
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
whether خواه
ill wisher بد خواه
ill minded بد خواه
if خواه
or خواه
inverting هم جنس خواه
invert هم جنس خواه
homosexuals همجنس خواه
homosexual همجنس خواه
inverts هم جنس خواه
gays همجنس خواه
progressive ترقی خواه
votary هوا خواه
apologist پوزش خواه
gayest همجنس خواه
apologists پوزش خواه
blackmailer باج خواه
blackmailers باج خواه
gayer همجنس خواه
gay همجنس خواه
Republican جمهوری خواه
Republicans جمهوری خواه
constitutionalist مشروطه خواه
progressionist ترقی خواه
person aganist whom appeal فرجام خواه
one who asks for a loan وام خواه
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
monarchic سلطنت خواه
halophyte نمک خواه
progressist ترقی خواه
nolens volens خواه و ناخواه
repulican جمهوری خواه
progressivist ترقی خواه
apologizer معذرت خواه
appellant پژوهش خواه
avenger کین خواه
propitious شفیع خیر خواه
liberals ازادی خواه زیاد
progressionist عضوحزب ترقی خواه
tribade همجنس خواه فاعلی
liberal ازادی خواه زیاد
appellant فرجام خواه مستانف
repulican عضو حزب جمهوری خواه
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
respondents پژوهش خواه مستانف علیه
ministerialist هواه خواه وزارت وقت
respondent پژوهش خواه مستانف علیه
modernists هوا خواه اصول امروزی
modernist هوا خواه اصول امروزی
will heŠnill he چه بخواهد چه نخواهد خواه ناخواه
well wishing ادم نیکخواه خیر خواه
well wisher ادم نیکخواه خیر خواه
progressist عضو حزب ترقی خواه
henchmen هواه خواه سیاسی نوکر
henchman هواه خواه سیاسی نوکر
nationalist ازادی خواه واستقلال طلب
nationalists ازادی خواه واستقلال طلب
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
well intentioned خوش نیت خیر خواه خیرخواهانه
medicative درمان کن
remediless بی درمان
cure درمان
cured درمان
therapy درمان
natural philosophy درمان
irremediable بی درمان
treatments درمان
clients درمان جو
treatment درمان
immedicable بی درمان
remedied درمان
remedying درمان
remedy درمان
remedies درمان
client درمان جو
cures درمان
medicament درمان
medicaments درمان
water cure اب درمان
marriage therapy درمان زناشویی
interpretive therapy درمان تفسیری
kinesalgia جنبش درمان
operable قابل درمان
iamatology درمان شناسی
inpatient تحت درمان
pithiatism درمان تلقینی
placebo therapy درمان با دارونما
remediless درمان ناپذیر
social therapy درمان اجتماعی
supportive therapy درمان حمایتی
treatable قابل درمان
therapeusis درمان شناسی
therapeutics درمان شناسی
therapeutist درمان شناس
remediable درمان پذیر
relationship therapy درمان ارتباطی
quadrangular therapy درمان دو زوجی
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
hydropathist اب درمان دان
curative درمان بخش
remedying درمان کردن
faith cure درمان اعتقادی
faith healing درمان اعتقادی
cure درمان بخشیدن
physiotherapy درمان فیزیکی
psychotherapy درمان روانی
chemotherapy درمان دارویی
aceology درمان شناسی
active therapy درمان فعال
adjunctive therapy درمان جنبی
adjuvent therapy درمان تکمیلی
an active remedy درمان کاری
analytic therapy درمان تحلیلی
aversion therapy درمان اجتنابی
remedying درمان میزان
remedy درمان کردن
treat درمان کردن
treat درمان شدن
treated درمان شدن
treats درمان کردن
treats درمان شدن
incurable بی درمان بیچاره
incurable درمان ناپذیر
cured درمان بخشیدن
cures درمان بخشیدن
remedied درمان میزان
remedied درمان کردن
remedies درمان میزان
remedies درمان کردن
remedy درمان میزان
conjoint therapy درمان زوجی
cooperative therapy درمان تعاونی
multiple therapy درمان تعاونی
treated درمان کردن
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
electrotherapeutics درمان برقی
existential therapy درمان وجودی
direct therapy درمان رهنمودی
depth therapy درمان عمقی
cure all درمان هر درد
healable درمان پذیر
corrective therapy درمان اصلاحی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
encounter group therapy درمان با گروه رویارویی
shock therapy درمان با ضربه برقی
sex therapy درمان اختلالات جنسی
insulin coma therapy درمان با اغماء انسولینی
Patience is a plaster for all sores . <proverb> صبر,درمان هر دردیست .
electroshock therapy درمان با ضربه برقی
indoklon therapy درمان با استنشاق اندوکلون
electroconvulsive therapy درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy درمان با تشنج برقی
ect درمان با تشنج برقی
carbon dioxide therapy درمان با انیدرید کربنیک
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
therapeutist متخصص درمان شناسی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
therapeutically از لحاظ درمان شناسی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
mud bath گل مالی تن برای درمان
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
physiatrics درمان امراض باوسایل طبیعی
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
root canal therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
endodontic therapy درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] درمان ریشه [دندان پزشکی]
chiropodists متخصص درمان وحفافت پاها
chiropodist متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy درمان با غرقه سازی تجسمی
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> گریه بر هر درد بى درمان دواست .
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
Jealousy is a remediless disease. <proverb> یسد درد بى درمان است .
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com