Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (12 milliseconds)
English
Persian
abnormalcy
حالت غیر طبیعی
Search result with all words
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
naturalness
حالت طبیعی ذاتی
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
natural bridge
پل طبیعی
natural foundation
پی طبیعی
physical
طبیعی
natural right
حق طبیعی
indigenous
طبیعی
innate
طبیعی
crude copper
مس طبیعی
naturals
طبیعی
home born
طبیعی
homebred
طبیعی
silvan
طبیعی
natural
طبیعی
normal
طبیعی
natural language
زبان طبیعی
trass
سیمان طبیعی
natural order
نظم طبیعی
native language
زبان طبیعی
trim size
اندازه طبیعی
natural history
تاریخ طبیعی
preposterous
غیر طبیعی
natural persons
اشخاص طبیعی
naturally
بطور طبیعی
sophisticate
غیر طبیعی
physiology
علم طبیعی
natural gas
گاز طبیعی
war of the elements
انقلابات طبیعی
natural person
شخص طبیعی
natural obstacle
مانع طبیعی
physiography
جغرافیای طبیعی
natural law
حقوق طبیعی
metaphisical
غیر طبیعی
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
natural magnet
مغناطیس طبیعی
natural monopoly
انحصار طبیعی
natural number
عدد طبیعی
natural selection
انتخاب طبیعی
glaciers
یخچال طبیعی
tegmentum
پوست طبیعی
natural frequency
بسامد طبیعی
normalizes
طبیعی کردن
normalize
طبیعی کردن
normalising
طبیعی کردن
normalises
طبیعی کردن
tegmen
پوشش طبیعی
wildwood
جنگل طبیعی
subnormal
غیر طبیعی
natural excitation
تحریک طبیعی
natural erosion
فرسایش طبیعی
natural endowments
موهبت طبیعی
natural endowment
موهبت طبیعی
glacier
یخچال طبیعی
natural economy
اقتصاد طبیعی
natural disaster
حوادث طبیعی بد
propensity
تمایل طبیعی
propensities
تمایل طبیعی
normalised
طبیعی کردن
natural asphalt
اسفالت طبیعی
tincal
بوره طبیعی
tincal or kal
بوره طبیعی
natural agents
عوامل طبیعی
natural ground
زمین طبیعی
natural abundace
فراوانی طبیعی
pozzolan earth
سیمان طبیعی
natural group
گروه طبیعی
naturalness
طبیعی بودن
natrual cement
سیمان طبیعی
natural easement
حق ارتفاق طبیعی
terrestrial occurrence
وفور طبیعی
natural disaster
بلایای طبیعی
intrinsic
طبیعی ذهنی
natural competition
رقابت طبیعی
natural capacity
فرفیت طبیعی
natural frequency
فرکانس طبیعی
natural bed
بستر طبیعی
natural asphalt
قیر طبیعی
aptitudes
تمایل طبیعی
aptitude
تمایل طبیعی
natural habitat
بوم طبیعی
falsetto
غیر طبیعی
secundine naturam
بطور طبیعی
jardin anglo-chinois
باغچه طبیعی
naturalistic observation
مشاهده طبیعی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
nonrepresentational
غیر طبیعی
normal fault
گسل طبیعی
inartificial
طبیعی غیرصنعتی
natively
بطور طبیعی
apparence
شباهت طبیعی
natural silk
ابریشم طبیعی
natural vibration
نوسان طبیعی
natural color
رنگ طبیعی
natural recharge
تغذیه طبیعی
natural reserves
ذخائر طبیعی
naturalising
طبیعی شدن
natural resin
صمغ طبیعی
resource endowment
منابع طبیعی
natural silk
ابریشم طبیعی
natural sources
منابع طبیعی
phenomenon
اثر طبیعی
natural ventilation
تهویه طبیعی
immanent justice
عدالت طبیعی
asphaltic bitumen
قیر طبیعی
asphaltite
قیر طبیعی
naturalises
طبیعی شدن
pudding stone
شفته طبیعی
eupnoea
تنفس طبیعی
emmetropis
بینایی طبیعی
emmetropia
بینایی طبیعی
physico theology
الهیات طبیعی
continuous climbing
صعود طبیعی
crude gas
گاز طبیعی
naturalize
طبیعی شدن
full scale
اندازه طبیعی
galenite
سرب طبیعی
au naturel
بحالت طبیعی
natural rubber
لاستیک طبیعی
hevea rubber
لاستیک طبیعی
original ground
زمین طبیعی
bees wax
موم طبیعی
guardian by nature
قیم طبیعی
orthochromatic
رنگ طبیعی
naturalizing
طبیعی شدن
naturalizes
طبیعی شدن
in vivo
در محیط طبیعی
natural phenomena
اثار طبیعی
natural childbirth
زایمان طبیعی
physical science
علوم طبیعی
landscapes
منظره طبیعی
landscaped
منظره طبیعی
landscape
منظره طبیعی
in situ
در جای طبیعی
physio
پیشوند طبیعی
physios
پیشوند طبیعی
landscaping
منظره طبیعی
preternatural
غیر طبیعی
uncanny
غیر طبیعی
full size
اندازه طبیعی
seep
تراوش طبیعی
seeped
تراوش طبیعی
seeping
تراوش طبیعی
natural sciences
علوم طبیعی
physical sciences
علوم طبیعی
natural resources
منابع طبیعی
life science
علوم طبیعی
life sciences
علوم طبیعی
falsettos
غیر طبیعی
unnaturally
غیر طبیعی
unnatural
غیر طبیعی
seeps
تراوش طبیعی
preternatural
مافوق طبیعی
supernatural
ماوراء طبیعی
supernatural
فوق طبیعی
standards
طبیعی یا معمولی
natural purification
پالایش طبیعی
so matic
طبیعی جسمی
matter of course
چیز طبیعی
matten of course
چیز طبیعی
natural year
سال طبیعی
natural products
مواد طبیعی
standard
طبیعی یا معمولی
physically
با قواعد طبیعی
debris
مانده طبیعی
full-size
اندازه طبیعی
natural language processing
پردازش زبان طبیعی
original ground level
تراز زمین طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com