English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
Other Matches
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
quietest رفاه
quiet رفاه
well-being رفاه
prosperity رفاه
prosperous در رفاه
welfare رفاه
improvement رفاه
comfort رفاه
on easy street <idiom> در رفاه
leisure در رفاه
public welfare رفاه عمومی
social welfare رفاه اجتماعی
welfare criteria معیارهای رفاه
welfare economics اقتصاد رفاه
affluent society جامعه رفاه
recreation روحیه و رفاه
general welfare رفاه عمومی
recreations روحیه و رفاه
economic welfare رفاه اقتصادی
respublica رفاه عمومی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
social welfare function تابع رفاه اجتماعی
social welfare program برنامه رفاه اجتماعی
common wealth رفاه عمومی جمهوری
hedonism مکتب رفاه طلبی
well being در رفاه بسر بردن
golden age دوران رونق و رفاه
golden ages دوران رونق و رفاه
euthenics علم سعادت و رفاه زندگی بشر
euthenics مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
welfare state کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
normative economics اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
mark up افزایش قیمت
price reduction کاهش قیمت
mark down کاهش قیمت
break in share prices کاهش قیمت سهام
an irrepressible person نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
overflowed وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflow وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
depreciation of currency کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
many valued دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
toggles سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
toggle سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decrease کاهش دادن کاهش
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
deflated خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
pareto optimality بهینه پاراتو
pareto distribution توزیع پاراتو
pareto criterion معیار پاراتو
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
augmenting افزایش دادن
ascend افزایش دادن
augments افزایش دادن
ascends افزایش دادن
augment افزایش دادن
ascended افزایش دادن
augmented افزایش دادن
lessened کاهش دادن
lessening کاهش دادن
lessens کاهش دادن
lessen کاهش دادن
palliation کاهش دادن
boosting افزایش دادن چیزی
boost افزایش دادن چیزی
raise to a higher power افزایش دادن نما
boosts افزایش دادن چیزی
boosted افزایش دادن چیزی
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
to cut down [on] something چیزی را کاهش دادن
to cut back [on] something چیزی را کاهش دادن
to cut something چیزی را کاهش دادن
credit squeeze کاهش دادن اعتبار
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensified افزایش دادن تشدید کردن
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
put down پست کردن کاهش دادن
put-downs پست کردن کاهش دادن
put-down پست کردن کاهش دادن
devaluation کاهش دادن ارزش پول
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
quote قیمت دادن
quoted قیمت دادن
quotes قیمت دادن
devaluing تنزل قیمت دادن
devalues تنزل قیمت دادن
devaluate تنزل قیمت دادن
devalued تنزل قیمت دادن
devalue تنزل قیمت دادن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
rub off <idiom> به شخص دیگری انتقال دادن
sublease به مستاجر دیگری اجاره دادن
rehousing به جای دیگری اسکان دادن
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
proxy بنمایندگی دیگری رای دادن
to kern کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
eep گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
emulating <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
mimicking <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
trasship بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
pantomiming <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
litotes کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
emulating کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
calendaring قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
incomputably بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable که نتوان ردانرا گرفت
irrepressible joy ادمی که نتوان جلواوراگرفت
to distinguish between something and something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something فرق گذاشتن [تشخیص دادن] یک چیز از چیز دیگری
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
You cannot make bricks without straw. <proverb> بى کاه نتوان خشت ساخت .
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
kittle cattle ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
ineffably بطوریکه نتوان بیان کرد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com