Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
Search result with all words
calculus [infinitesimal calculus]	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
infinitesimal calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
calculus	حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
Other Matches
integrate	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrates	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrating	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
transfer case	دیفرانسیل
total differntial	دیفرانسیل کل
differential	دیفرانسیل
total differential	دیفرانسیل کل
differential drive	دیفرانسیل
differentials	دیفرانسیل
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
differential equations	معادلات دیفرانسیل
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
differential equation	معادله دیفرانسیل
differential coefficient	ضریب دیفرانسیل
differentiates	دیفرانسیل تشکیل دادن
differential equation	معادله دیفرانسیل [ریاضی]
differentiating	دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate	دیفرانسیل تشکیل دادن
partial differential equation	معادله دیفرانسیل جزیی
differential geometry	هندسه دیفرانسیل [ریاضی]
partial differential equation	معادلات دیفرانسیل جزئی
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
distinguishes	تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
ordinary differential equation [ODE]	معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
distinguish	تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
integral	انتگرال
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
partial differential equation [PDE]	معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
finite integral	انتگرال محدود
integrator	انتگرال گیر
line integral	انتگرال خطی
limited integrator	انتگرال محدود
integrating	انتگرال گرفتن
integral	انتگرال [ریاضی]
integral action factor	ضریب انتگرال
integrate	انتگرال گرفتن
double integral	انتگرال دوبل
integrates	انتگرال گرفتن
phase integal	انتگرال فاز
integration	انتگرال گیری
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
multiple integral	انتگرال چندگانه [ریاضی]
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
integral calculus	محاسبه انتگرال [ریاضی]
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
line integral	انتگرال خطی [ریاضی]
curvilinear integral	انتگرال خطی [ریاضی]
Stieltjes integral	انتگرال استیلتیس [ریاضی]
variable of integration	متغیر انتگرال [ریاضی]
integrable	قابل گرفتن انتگرال
double integration method	روش انتگرال دوبل
digital integrator	انتگرال گیر رقمی
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
lower limit [of the integral]	کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
the integral from a to b of f-of-x with respect to x	انتگرال اف ایکس بین آ و ب [ریاضی]
integrated intensity	شدت انتگرال گرفته شده
upper limit [of the integral]	کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
Constant of integration	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
differential	نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
account	حساب صورت حساب
wet wing	بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
banjo axle	پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
reckoning	حساب
incomputable	بی حساب
in favour of	به حساب
account	حساب
accountants	ذی حساب
reckonings	حساب
scores	حساب
scored	حساب
algorism	حساب
tallied	حساب
score	حساب
tallies	حساب
tally	حساب
incalculable	بی حساب
tallying	حساب
tabs	حساب
arithmetic	حساب
tab	حساب
scoreless	بی حساب
to keep score	حساب
accountant	ذی حساب
science of numbers	حساب
to my a	به حساب من
dam design	حساب سد
account number	شماره حساب
day of r	روز حساب
account cuurent	حساب جاری
design assumption	فرضیه حساب
stability calculation	حساب پایداری
fluxion	حساب فاضله
stock account	حساب موجودی
to bring to book	حساب پس گرفتن
to cast up	حساب کردن
to count up	حساب کردن
to figure up	حساب کردن
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
realization account	حساب تسویه
joint account	حساب مشترک
propositional calculus	حساب گزارهای
bank accounts	حساب بانکی
minculculate	بد حساب کردن
misreckon	بد حساب کردن
profit and loss a	حساب سودوزیان
differential calulus	حساب فاضله
notcher	حساب نگهدار
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
make much of	حساب بردن از
calculation	حساب براورد
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
loan account	حساب وام ها
differential calculus	حساب فاضله
arithmetician	حساب دان
tripos	امتحان حساب
calculating machine	ماشین حساب
rule of thumb	حساب سر انگشتی
rule of thumb	حساب انگشت
return account	حساب بازگشت
boolean calculus	حساب بولی
binary arithmetic	حساب دودوئی
binary arithmetic	حساب دودویی
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
imprest	حساب تنخواه
in f.of	به حساب بنفع
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
rule off	بستن حساب
box score	حساب بازی
calculator mode	مد ماشین حساب
calculus of variations	حساب تغییرات
call to account	حساب خواستن از
calculable	حساب کردنی
capital account	حساب سرمایه
saving account	حساب پس انداز
cash account	حساب نقدی
certificate of clearance	مفاصا حساب
certificate of expenditure	صورت حساب
bank pass book	دفترچه حساب
bank overdraft	حساب جاری
savings account	حساب پس انداز
integral calculus	حساب جامعه
unguarded	حساب نشده
the bill	صورت حساب
integral calculvs	حساب جامعه
arithmetic unit	واحد حساب
vidimus	بازرسی حساب
undercharge	کم حساب کردن
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmometer	ماشین حساب
balance sheet account	حساب ترازنامه
science of numbers	علم حساب
residuary account	حساب ترکه
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
checking out	تسویه حساب
comptometer	ماشین حساب
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
closing of account	تفریغ حساب
credit account	حساب اعتباری
cost accountant	حساب دار
crypto account	حساب رمز
bank account	حساب بانکی
computes	حساب کردن
debits	حساب بدهی
debiting	حساب بدهی
debited	حساب بدهی
debit	حساب بدهی
statements	صورت حساب
statement	صورت حساب
cipher	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
computed	حساب کردن
compute	حساب کردن
deposit accounts	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده
deposit account	حساب پس انداز
deposit account	حساب سپرده
calculates	حساب کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com