Dictiornary-Farsi | حقوق دائمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
regular salary	حقوق دائمی


Other Matches

standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
common low	سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law	حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay	ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues	حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder	سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty	حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
sequential	دائمی
ceaseless	دائمی
constant	دائمی
first string	دائمی
standing	دائمی
continous	دائمی
perennials	دائمی
permanent	دائمی
constants	دائمی
perennial	دائمی
authorized stoppage	برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
permanent tooth	دندان دائمی
permanent magnet	اهنربای دائمی
steady state	حالت دائمی
permanent load	بار دائمی
permanent insane	مجنون دائمی
sustained speed	سرعت دائمی
permanent saving	پس انداز دائمی
standing committee	کمیته دائمی
permanent color	رنگ دائمی
permanent store	انباره دائمی
permanent way	مسیر دائمی
permanent storage	حافظه دائمی
eternal	بی پایان دائمی
steady flow	جریان دائمی
regular army	ارتش دائمی
permanent storage	انبارش دائمی
standing army	ارتش دائمی
permanent storage	انباره دائمی
permanent income	درامد دائمی
consistent flow	جریان دائمی
constant power	توان دائمی
costant load	بار دائمی
permanent	سیر دائمی
permanent	دائمی ماندنی
continous cycle	گردش دائمی
continous earth	زمین دائمی
continous running	گردش دائمی
continous rolling	نورد دائمی
creep limit	حد انبساط دائمی
continous operation	کار دائمی
permanent structures	ساختمانهای دائمی
continual	دائمی همیشگی
permanent fault	عیب دائمی
permanent hardness	سختی دائمی
permanent error	خطای دائمی
permanent consumption	مصرف دائمی
premanent way	خط ثابت خط دائمی
persistent inflation	تورم دائمی
everlasting	همیشگی دائمی
cruising speed	سرعت دائمی اتومبیل
continous strand furnace	کوره رشتهای دائمی
continous traction	نیروی کشش دائمی
sustained short circuit	اتصال کوتاه دائمی
continous mixer	مخلوط کننده دائمی
continous milling machine	دستگاه فرز دائمی
permanent magnet steel	فولاد اهنربای دائمی
keelboat	قایق با تیر دائمی کف
fatigue bending test	ازمایش خمش دائمی
continous anealing furnace	کوره ملتهب دائمی
continous conveyor	بالابر دائمی و ثابت
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
fatigue bending machine	دستگاه خمش دائمی
continous heating furnace	کوره حرارتی دائمی
continuous rain	بارش باران دائمی
fereter	[معابد دائمی در کلیساها]
permanent residence permit	جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain [British E]	جواز اقامت دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
perpetuated	دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress	تنش نوسان دار دائمی
perpetual stock record	سابقه دائمی موجودی انبار
perennially	بطور ماندگاریا دائمی همیشه
continous rod mill	دستگاه نورد سیم دائمی
continous tinning line	تاسیسات قلع کاری دائمی
perpetuates	دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate	دائمی کردن جاودانی ساختن
engramme	تحولات دائمی هسته سلول
perpetuating	دائمی کردن جاودانی ساختن
engram	تحولات دائمی هسته سلول
permanent income hypothesis	فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
mandate	قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permafrost	لایه منجمد دائمی اعماق زمین
permanent emplacement	موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
mandate	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
alnico	الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis	حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
cross to bear/carry <idiom>	رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engramme	اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram	اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station	جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
thefts	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple	متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis	این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium	هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test	ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
perpetual inventory	فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
law	حقوق
salary	حقوق
salaries	حقوق
civil	حقوق
pay	حقوق
pay check	چک حقوق
paying	حقوق
jus	حقوق
pays	حقوق
duties	حقوق
stipends	حقوق
laws	حقوق
rights	حقوق
laws	حق حقوق
stipend	حقوق
jurisprudence	حقوق
law	حق حقوق
substantive law	حقوق ذاتی
half pay	حقوق ناتمام
family law	حقوق خانواده
gentlemen of the robe	حقوق دانها
gentleman of the long robe	حقوق دان
foreign law	حقوق خارجی
in my presence	در حضور من [حقوق]
full pay	حقوق تمام
salary increase	افزایش حقوق
keelage	حقوق بندری
jus gentium	حقوق ملتها
jus cipile	حقوق مدنی رم
jus cipile	حقوق مدنی
salary increase	اضافه حقوق
jurisprudent	حقوق دان
jurisconsult	حقوق دان
islamic law	حقوق اسلامی
indisputable rights	حقوق ثابته
indefeasible rights	حقوق پا برجا
import duty	حقوق واردات
sources law	منابع حقوق
harbour dues	حقوق بندر
faculty of law	دانشکده حقوق
take-home pay	حقوق خالص
droppage	کسر حقوق
detention of pay	ضبط حقوق
customs tariff	حقوق گمرکی
customs dutios	حقوق گمرکی
written laws	حقوق مدون
underpay	کم حقوق دادن
vindication of rights	استیفای حقوق
wage bill	لیست حقوق
wage earners	حقوق بگیران
export duty	حقوق صادرات
woman's rights	حقوق نسوان
personal right	حقوق فردی
preventive justice	حقوق تامینی
private law	حقوق خصوصی
customs duty	حقوق گمرکی
property rights	حقوق مالکیت
import charge	حقوق واردات
import tariff	حقوق واردات
public law	حقوق عمومی
export charge	حقوق صادرات
He was put on trial.	او محاکمه شد. [حقوق]
personal right	حقوق شخصی
philosophy of law	فلسفه حقوق
theory of law	فلسفه حقوق
political rights	حقوق سیاسی
export tariff	حقوق صادرات
school of law	دانشکده حقوق
lawfaculty	دانشکده حقوق
law of treaties	حقوق معاهدات
law of the staple	حقوق تجارت
law of obligations	حقوق تعهدات
law merchant	حقوق تجارت
retired pay	حقوق بازنشستگی
retiring pension	حقوق بازنشستگی
law faculty	دانشکده حقوق
labour law	حقوق کار
l.l.d	دکتر در حقوق
leave with pay	مرخصی با حقوق
marital rights	حقوق شوهری
quayage	حقوق بندری
pay order	سندپرداخت حقوق
regular salary	حقوق ثابت
old age pension	حقوق بازنشستگی
natural law	حقوق طبیعی
municipal law	حقوق داخلی
pay roll	لیست حقوق
money list	لیست حقوق