Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (15 milliseconds)
English	Persian
inexpugnable	حمله نا پذیر منقرض نکردنی
Other Matches
inextensible	بسط نا پذیر منقرض نکردنی
indivertible	انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
extinguishes	منقرض کردن
extinguish	منقرض کردن
extinguishing	منقرض کردن
extinct	منقرض تمام شده
ammonite	فسیل جانورنرم تنی که منقرض شده است
velimirovic attack	حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics	حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte	حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust	جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
irrecusable	رد نکردنی
indecipherable	حل نکردنی
inextricable	حل نکردنی
unquestioning	رد نکردنی
unquestionable	رد نکردنی
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
rio treaty	اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot	بیک حمله دریک حمله
hysteroid	حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic	حمله تشنجی شبیه حمله
irreprehensible	سرزنش نکردنی
indeclinable	پرهیز نکردنی
inextinguishable	مستهلک نکردنی
inviolable	غصب نکردنی
reproachless	ملامت نکردنی
reproachless	سرزنش نکردنی
unwarrantable	توجیه نکردنی
irrepealable	فسخ نکردنی
indefectible	عیب نکردنی
indefeasible	لغو نکردنی
inconceivable	تصور نکردنی
irreprehensible	ملامت نکردنی
indefeasibility	لغو نکردنی
inconsumable	مصرف نکردنی
insuperable	برطرف نکردنی
indecipherable	کشف نکردنی
unwarranted	توجیه نکردنی
impenetrable	درک نکردنی
irreproachable	ملامت نکردنی
irreproachable	سرزنش نکردنی
incredible	باور نکردنی
incomprehensible	درک نکردنی
irrepealable	لغو نکردنی
irrepressible	جلوگیری نکردنی
inapplicable	تطبیق نکردنی
unbelievable	باور نکردنی
inexplicable	روشن نکردنی
incogitable	درک نکردنی
irreprovable	بی گناه رد نکردنی
fairy tale	داستان باور نکردنی
flat	ثابت یا تغییر نکردنی
flattest	ثابت یا تغییر نکردنی
inadmissible	ناپسندیده تصدیق نکردنی
to be left in disbelief <idiom>	باور نکردنی بودن
fairy tales	داستان باور نکردنی
irrepleviable	رفع توقیف نکردنی
imperceptible	نفهمیدنی درک نکردنی
intangible	بغرنج درک نکردنی
irreplevisable	رفع توقیف نکردنی
inexpiable	مرمت ناپذیر جبران نکردنی
indefensible	غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
irreclaimable	بازیافت نکردنی درست نشدنی
a dead language <idiom>	زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
inconvincible	اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
inconceivable	غیر قابل ادراک باور نکردنی
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
assoil	اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
exterminated	منقرض کردن دفع افات کردن
exterminates	منقرض کردن دفع افات کردن
exterminate	منقرض کردن دفع افات کردن
exterminating	منقرض کردن دفع افات کردن
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
front line	خط حمله خط حمله یادفاع
target date	زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
overthrew	منقرض کردن مضمحل کردن
overthrows	منقرض کردن مضمحل کردن
overthrow	منقرض کردن مضمحل کردن
overthrowing	منقرض کردن مضمحل کردن
overthrown	منقرض کردن مضمحل کردن
overtumble	سرنگون کردن منقرض کردن
post attack	بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
pliable	خم پذیر
cleavable	رخ پذیر
soluble	حل پذیر
solvable	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
campaigns	حمله
offence	حمله
offenses	حمله
countered	حمله
forays	حمله
fittest	حمله
ictys	حمله
fits	حمله
spelled	حمله
foray	حمله
campaign	حمله
campaigned	حمله
counter	حمله
campaigning	حمله
stound	حمله
offensives	حمله
besetting	حمله پی در پی
assailment	حمله
onslaught	حمله
onslaughts	حمله
offensive <adj.>	حمله
spell	حمله
seizures	حمله
seizure	حمله
spells	حمله
inroad	حمله
sally	حمله
assaulting	حمله
assaults	حمله
assaulted	حمله
assault	حمله
onrush	حمله
impugnation	حمله
offense,etc	حمله
offense	حمله
thrust	حمله
thrusting	حمله
impugnment	حمله
thrusts	حمله
time cut	ضد حمله
hysteria	حمله
wide open	حمله
aggression	حمله
sallies	حمله
attacking line	خط حمله
attacked	حمله
falling sickness	حمله
attack	حمله
epileptic fit	حمله
attacking [style of play, player] <adj.>	حمله
onset	حمله
canvass	حمله
countering	حمله
attacks	حمله
venues	حمله
venue	حمله
fit	حمله
canvassing	حمله
canvassed	حمله
canvasses	حمله
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
justifiable	توجیه پذیر
inexcusable	عذر نا پذیر
coercible	اجبار پذیر
cogitable	اندیشه پذیر
colorable	رنگ پذیر
variables	تغییر پذیر
miscible	امتزاج پذیر
chargeable	اتهام پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
chromatophil	رنگ پذیر
chromophil	رنگ پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
differentiable	تشخیص پذیر
measurable	سنجش پذیر
civilizable	تمدن پذیر
miscible	امیزش پذیر
dilatable	اتساع پذیر
protractile	امتداد پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
criticizable	انتقاد پذیر
plunderable	چپاول پذیر
placative	تسکین پذیر
estimable	تخمین پذیر
placable	دلجویی پذیر
deceivable	فریب پذیر
pilable	انحنا پذیر
decidable	تصمیم پذیر
contractible	انقباض پذیر
contractile	ترنج پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protean	شکل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
corruptible	فساد پذیر
refornable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
mendable	اصلاح پذیر
corrigible	اصلاح پذیر
countable	شمارش پذیر
consolable	تسلی پذیر
pervious	نفوذ پذیر
demurrable	اعتراض پذیر
denominable	تسمیه پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com