Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
enemy state
حکومت دشمن
Other Matches
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
raj
حکومت
administration
حکومت
governments
حکومت
government
حکومت
dominion
حکومت
administrations
حکومت
gynocracy
حکومت زن
gynarchy
حکومت زن
foes
دشمن
enemy
دشمن
at d.
دشمن
hostile
دشمن
adversaries
دشمن
xenophobe
دشمن
adversarial
دشمن
enemies
دشمن
adversary
دشمن
abhorrer
دشمن
foe
دشمن
foeman
دشمن
gynaecocracy
حکومت زنان
gynecocracy
حکومت زنان
gynecocracy
حکومت نسوان
gynocracy
حکومت زنان
democracy
حکومت ملی
despotic rule
حکومت استبدادی
plutartchy
حکومت دولتمندان
parliamentarism
حکومت پارلمانی
duumvirate
حکومت دو نفری
plutocracy
حکومت دولتمندان
plutocracy
حکومت توانگران
plutocracy
حکومت اغنیاء
dyarchy
حکومت دومجلسی
plutocracies
حکومت دولتمندان
plutocracies
حکومت توانگران
plutocracies
حکومت اغنیاء
parliamentary government
حکومت پارلمانی
dyarchy
حکومت دوپادشاه
governorship
حکومت حکمرانی
governorship
استانداری حکومت
mobocracy
حکومت رجاله ها
mixed government
حکومت مختلط
governmentalist
حکومت گرا
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
military government
حکومت نظامی
gerontocrasy
حکومت پیران
regimen
دسته حکومت
local government
حکومت محلی
governmentalism
حکومت گرایی
governance
طرز حکومت
kakistocracy
بدترین حکومت
governable
قابل حکومت
federal government
حکومت متحده
fair arbitration
حکومت عدل
nomocracy
حکومت قانونی
martial rule
حکومت نظامی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
hierocracy
حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مستقل
autocracy
حکومت مطلق
misrule
بد حکومت کردن
misrules
بد حکومت کردن
misruling
بد حکومت کردن
home rule
حکومت ملی
home rule
حکومت داخلی
governor's seat
حکومت نشین
democracies
حکومت ملی
sword law
حکومت قلدری
the sabre
حکومت نظامی
fascism
حکومت فاشیستی
thearchy
حکومت خدایان
theonomy
حکومت خدایی
constitutional government
حکومت مشروطه
coalition government
حکومت ائتلافی
under the seway of
تحت حکومت
martial law
حکومت نظامی
reigns
حکومت حکمفرمایی
constitutionalism
حکومت مشروطه
tyranny
حکومت ستمگرانه
tyranny
حکومت استبدادی
sword law
حکومت سرنیزه
dictatorships
حکومت استبدادی
dictatorship
حکومت استبدادی
thalassocracy
حکومت بر دریاها
aristocracy
حکومت اشرافی
aristocracies
حکومت اشرافی
reigned
حکومت حکمفرمایی
reign
حکومت حکمفرمایی
regime
طرز حکومت
autarky
حکومت استبدادی
autarchy
حکومت استبدادی
imperialism
حکومت امپراتوری
caesarism
حکومت امپراطوری
regimes
طرز حکومت
caesarism
حکومت مطلقه
misruled
بد حکومت کردن
central government
حکومت مرکزی
regimens
دسته حکومت
rTgimes
طرز حکومت
self goverment
حکومت مستقل
presidential government
حکومت جمهوری
despotic rule
حکومت مطلقه
puppet government
حکومت پوشالی
quirinal
حکومت ایتالیا
seat of government
مقر حکومت
democratic government
حکومت ملی
self goverment
حکومت بر نفس
prelacy
حکومت روحانی
czarisme
حکومت تزاری
despotism
حکومت مطلقه
govern
حکومت کردن
governed
حکومت کردن
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
polities
طرز حکومت
rule
حکومت کردن
polity
طرز حکومت
governs
حکومت کردن
condominiums
حکومت مشترک
condominium
حکومت مشترک
rule
حکومت سلطه
police state
حکومت پلیسی
stratocracy
حکومت نظامیان
statolatry
حکومت پرستی
theocracies
حکومت مذهب
czarisme
حکومت قیصری
police states
حکومت پلیسی
theocracy
حکومت مذهب
monarchy
حکومت سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
technocracies
حکومت اربابان فن
technocracy
حکومت اربابان فن
evading
گریز از دشمن
arch enemy
دشمن بزرگ
contains
احاطه دشمن
contain
احاطه دشمن
contained
احاطه دشمن
archenemy
دشمن بزرگ
antagonists
رقیب دشمن
feudist
متحد دشمن
evades
گریز از دشمن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com