English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
beast of burden حیوان باربری
Other Matches
material handling bridge پل باربری
freight باربری
porterage باربری
portage مخارج باربری
truckline سرویس باربری
goods trains قطار باربری
sling حلقه باربری
goods train قطار باربری
slings حلقه باربری
slinging حلقه باربری
load capacity فرفیت باربری
airfreight باربری هوایی
burthen باربری برگردان
load carring capacity فرفیت باربری
carriage costs هزینه باربری
carrying vessel کشتی باربری
porterage مخارج باربری
cartage باربری باگاری
handing charge هزینه باربری
attack cargo ship ناو باربری تهاجمی
trucks واگن روباز چرخ باربری
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
truck واگن روباز چرخ باربری
trucking واگن روباز چرخ باربری
trucked واگن روباز چرخ باربری
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
limit state of failure حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
outside porter باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
animals حیوان
beast حیوان
beasts حیوان
animal حیوان
living creatuse حیوان
animalization تبدیل به حیوان
zoology حیوان شناسی
brute حیوان صفت
brute جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brutes جانور حیوان
beastby حیوان صفت
reptile حیوان خزنده
biped حیوان دوپا
reptiles حیوان خزنده
lost animal حیوان گمشده
whiffet حیوان رشدنکرده
zoophobia حیوان هراسی
zoophilous حیوان دوست
slick ear حیوان بی گوش
spinal animal حیوان نخاعی
zoophilic حیوان دوست
zoophily حیوان خواهی
zoophilia حیوان خواهی
wildling حیوان وحشی
zootheism حیوان پرستی
zoolatry حیوان پرستی
draft animal حیوان بارکش
ectotherm حیوان خونسرد
hilding حیوان چموش
zooerasty جماع با حیوان
lost animal حیوان ضاله
option of animals خیار حیوان
zooparasite حیوان انگل
fry حیوان نوزاد
beastly حیوان صفت
pack animal حیوان باربر
pack animals حیوان باربر
maverick حیوان بیصاحب
bestiality حیوان صفتی
mavericks حیوان بیصاحب
bestiality جماع با حیوان
frying حیوان نوزاد
carnivorous حیوان گوشتخوار
fries حیوان نوزاد
bipeds حیوان دوپا
boughs شانه حیوان
bough شانه حیوان
kittens بچه حیوان
kitten بچه حیوان
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
pizzle الت ذکور حیوان
holler صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollers صدای مخصوص هر حیوان
pet حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
imbrute حیوان صفت کردن
housebroken حیوان تربیت شده
animal glue سریشم از انساج حیوان
zoopsia توهم حیوان بینی
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
yahoo ادم حیوان صفت
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
flycatcher حیوان مگس خوار
brutalization حیوان صفت نمودن
stags کره اسب حیوان نر
feral حیوان شکاری وحشی
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
cade حیوان دست اموز
brutal حیوان صفت وحشی
armadillos نوعی حیوان گورکن
acephalous حیوان راستهء بی سران
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
stag کره اسب حیوان نر
acephalon حیوان راستهء بی سران
armadillo نوعی حیوان گورکن
abalone قسمی حیوان صدف
manus دست حیوان قسمت انتهایی
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
hoof حیوان سم دار باسم زدن
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
bunny اسم حیوان دست اموز
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
bunnies اسم حیوان دست اموز
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
bestial شبیه حیوان جانور خوی
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
cadged محکم کردن باربری کردن
cadging محکم کردن باربری کردن
cadge محکم کردن باربری کردن
cadges محکم کردن باربری کردن
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
railroad tranportation بارکشی راه اهن باربری راه اهن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com