Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
Other Matches
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
cottons
پنبهای
callous
پنبهای
cottony
پنبهای
cotton
پنبهای
subereous
چوب پنبهای
suberose
چوب پنبهای
corky
چوب پنبهای
cotton sleeving
بوش پنبهای
cork sheet
ورقه چوب پنبهای
candlewick
نخ پنبهای حاشیه دوزی
cotton covered wire
سیم با روکش پنبهای
suber
بافت چوب پنبهای
phelloderm
بافت چوب پنبهای
cotton enameled wire
سیم لعابدار پنبهای
d.c.c.
سیم با دو روکش پنبهای
double cotton covered
سیم با دو روکش پنبهای
suberic
دارای بافت چوب پنبهای
gingham
نوعی پارچه پنبهای یا کتانی
suberose
دارای بافت چوب پنبهای
suberous
دارای بافت چوب پنبهای
bombast
جنس پنبهای گزافه گویی
cotton duke
بافت ساده پنبهای یا کتانی
calico
پارچههای پنبهای ارزان قیمت
cheesecloth
پارچهی پنبهای درشت باف
GI
لباس دو تکهای پنبهای سبک جودو
suberization
ایجاد بافت چوب پنبهای درچوب
suberize
تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
GIs
لباس دو تکهای پنبهای سبک جودو
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
dungaree
نوعی پارچه پنبهای نامرغوب زبر وخشن
cork jacket
جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
flannelette
پارچه پنبهای شبیه فلانل فلانل نما
navigating
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
propertyless
بی خاصیت
reflectiveness
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
quale
خاصیت
navigates
خاصیت
navigated
خاصیت
property
خاصیت
virtue
خاصیت
virtues
خاصیت
affection
خاصیت
the five predicables
خاصیت
navigate
خاصیت
cork
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
corks
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
life jacket
لباس نجات لباس چوب پنبهای
functioned
خاصیت وجودی
ductility
خاصیت انگمی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
chemism
خاصیت شیمیایی
pitchiness
خاصیت زفتی
extensive property
خاصیت مقداری
causality
خاصیت سببی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
buoyancy
خاصیت شناوری
functions
خاصیت وجودی
nutritiveness
خاصیت غذایی
gumminess
خاصیت صمغی
glassiness
خاصیت شیشهای
gauziness
خاصیت گارسی
fungosity
خاصیت قارچی
fluffiness
خاصیت کرکی
flakiness
خاصیت فلسی
mealiness
خاصیت اردی
fattiness
خاصیت چربی
mealness
خاصیت اردی
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
milkiness
خاصیت شیری
nature
نوع خاصیت
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
natures
نوع خاصیت
nutritiousness
خاصیت غذائی
ductility
خاصیت کش امدن
powderiness
خاصیت گردی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
steeliness
خاصیت فولادی
absorption property
خاصیت جذب
the virtue of drugs
خاصیت داروها
woodiness
خاصیت چوبی
vitreosity
خاصیت شیشهای
unmake
از خاصیت انداختن
function
خاصیت وجودی
impoverish
بی خاصیت کردن
impoverished
بی خاصیت کردن
impoverishes
بی خاصیت کردن
impoverishing
بی خاصیت کردن
deactivate
بی خاصیت کردن
deactivated
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
deactivating
بی خاصیت کردن
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
silkiness
خاصیت ابریشمی
adhesive property
خاصیت چسبندگی
elasticity
خاصیت فنری
carnosity
خاصیت گوشتی
quantification
تعیین خاصیت
anti knock property
خاصیت ضدضربه
recursivity
خاصیت بازگشت
alkalescence
خاصیت قلیایی
astingency
خاصیت قبض
chalkiness
خاصیت تباشیری
sponginess
خاصیت اسفنجی
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
malleability
خاصیت چکش خواری
low test
دارای خاصیت فراری
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
sexed
دارای خاصیت جنسی
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
tonus
خاصیت انقباض عضله
plasticity
خاصیت شکل افرینی
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
inductionless
بدون خاصیت القائی
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
elater
خاصیت انبساط و گسترش
ductility
خاصیت لوله شدن
ductility
خاصیت فتیله شدن
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
flexibility
خاصیت خمش پذیری
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
curative
دارای خاصیت درمانی
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
gamic
دارای خاصیت جنسی
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
electromagnetism
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com