Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
intelligence summary
خلاصه وضعیت اطلاعاتی
Search result with all words
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
Other Matches
intelligence summary
خلاصه اطلاعاتی
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
summary
خلاصه وضعیت
summaries
خلاصه وضعیت
status
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
extracts
چکیده خلاصه وضعیت
extracted
چکیده خلاصه وضعیت
extracting
چکیده خلاصه وضعیت
extract
چکیده خلاصه وضعیت
devices
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
summary of monthly statement
خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
materiel history
خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
daily position summary
خلاصه وضعیت محل کشتیهادر روی اب
daily movement summary
خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
service records
سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
counterintelligence survey
بررسی ضد اطلاعاتی تحقیقات ضد اطلاعاتی
epitomist
شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
digest
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digesting
خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests
خلاصه کردن و شدن خلاصه
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
outlined
خلاصه خلاصه کردن
outlining
خلاصه خلاصه کردن
outlines
خلاصه خلاصه کردن
outline
خلاصه خلاصه کردن
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
information service
خدمت اطلاعاتی
intelligence annex
پیوست اطلاعاتی
information service
سرویس اطلاعاتی
agent net
شبکه اطلاعاتی
information system
سیستم اطلاعاتی
intelligence cycle
مدار اطلاعاتی
data banks
بانک اطلاعاتی
information banks
بانکهای اطلاعاتی
bulletin
نشریه اطلاعاتی
agents
عامل اطلاعاتی
information networks
شبکههای اطلاعاتی
data bank
بانک اطلاعاتی
bulletins
نشریه اطلاعاتی
information routing
مسیریابی اطلاعاتی
agent
عامل اطلاعاتی
information bits
بیتهای اطلاعاتی
knowledge industries
صنایع اطلاعاتی
knowledge work
کار اطلاعاتی
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
cumpuserve
سرویس اطلاعاتی کامپیوتر
automated intelligence file
پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
help desk
میز کمک
[اطلاعاتی]
helpdesk
میز کمک
[اطلاعاتی]
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
double agents
عامل اطلاعاتی دو جانبه
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
on line information service
سرویس اطلاعاتی مستقیم
in on
<idiom>
اطلاعاتی داشتن درمورد
officers call
نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
association in information systems
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
aisp
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
shannon
اندازه محتوای اطلاعاتی یک ارسال
have something on someone
<idiom>
اطلاعاتی درموردکار خطای شخص داشتن
irm
Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
inside information
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
shirt-tail
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
list
چاپ یا نمایش دادن موضوعات اطلاعاتی خاص
shirt-tails
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
compuserve
یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی line-on وابسته به آمریکا
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
headers
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
header
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
qube
تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
ip
شرکت یا کاربری که اطلاعاتی درباره استفاده سیستم ویدیویی است
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
master
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
aspect
کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
aspects
کارتی که حاوی اطلاعاتی درباره متن ها در سیستم بازیابی اطلاعات است
masters
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
mastered
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
CDs
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CD
وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
headers
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
Q Channel
یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
condensation
خلاصه
quintes sence
خلاصه
resumes
خلاصه
resumed
خلاصه
resume
خلاصه
scantling
خلاصه
resuming
خلاصه
abstracting
:خلاصه
abstracts
:خلاصه
briefest
خلاصه
briefer
خلاصه
briefed
خلاصه
brief
خلاصه
abstract
:خلاصه
roundups
خلاصه
shortest
خلاصه
summaries
خلاصه
short
خلاصه
summary
خلاصه
synopses
خلاصه
synopsis
خلاصه
upshot
خلاصه
roundup
خلاصه
shorter
خلاصه
epitome
خلاصه
concise
<adj.>
خلاصه
curt
<adj.>
خلاصه
fleeting
<adj.>
خلاصه
short
<adj.>
خلاصه
succinct
<adj.>
خلاصه
brief description
خلاصه
comprisal
خلاصه
abridgment
خلاصه
extraction
خلاصه
in one word
خلاصه
in short
خلاصه
in fine
خلاصه
ens
خلاصه
compendium
خلاصه
in one world
خلاصه
in a word
خلاصه
survey
خلاصه
surveyed
خلاصه
surveys
خلاصه
extracts
زبده خلاصه
extracts
خلاصه زبده
sum
روی هم خلاصه
sum
خلاصه نمودن
sums
خلاصه نمودن
extract
زبده خلاصه
briefly
<adv.>
بصورت خلاصه
compendiously
<adv.>
بصورت خلاصه
curtly
<adv.>
بصورت خلاصه
digester
خلاصه کننده
curtly
<adv.>
بطور خلاصه
resumed
خلاصه تجربیات
transaction
خلاصه مذاکرات
condensate
خلاصه شده
extract
خلاصه زبده
minutes
خلاصه مذاکرات
extracted
زبده خلاصه
briefly
<adv.>
بطور خلاصه
extracted
خلاصه زبده
extracting
زبده خلاصه
compendiously
<adv.>
بطور خلاصه
outlining
خلاصه پیرامون
extracting
خلاصه زبده
summarized
خلاصه کردن
summarize
خلاصه کردن
summarising
خلاصه کردن
summarises
خلاصه کردن
summarizes
خلاصه کردن
summarizing
خلاصه کردن
resume
خلاصه تجربیات
epitomizes
خلاصه کردن
epitomized
خلاصه کردن
epitomize
خلاصه کردن
epitomising
خلاصه کردن
epitomises
خلاصه کردن
epitomised
خلاصه کردن
summarised
خلاصه کردن
precipitousness work
خلاصه نویسی
outlined
نقشه خلاصه
precipitousness work
خلاصه سازی
outlined
خلاصه پیرامون
precis
خلاصه نوشتن
resuming
خلاصه تجربیات
outlines
نقشه خلاصه
outlines
خلاصه پیرامون
sketch
شرح خلاصه
pemmican
اطلاعات خلاصه
pemican
اطلاعات خلاصه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com