Dictiornary-Farsi | خواستگاری دعوی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
suit	خواستگاری دعوی
suited	خواستگاری دعوی
suits	خواستگاری دعوی


Other Matches

restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
court	خواستگاری
ask for the hand of a woman	خواستگاری
suitors	خواستگاری کردن
wooing	عشقبازی خواستگاری
suitor	خواستگاری کردن
suited	مرافعه خواستگاری
suits	مرافعه خواستگاری
suits	خواستگاری کردن
suit	مرافعه خواستگاری
suited	خواستگاری کردن
suit	خواستگاری کردن
to pretend to a person's	کسیرا خواستگاری کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
woo	افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos	افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed	افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
quarreling	دعوی
pretension	دعوی
quarrels	دعوی
professions	دعوی
lawsuits	دعوی
quarrel	دعوی
pretensions	دعوی
profession	دعوی
quarrelled	دعوی
strife	دعوی
quarrelling	دعوی
lawsuit	دعوی
cases	دعوی
claims	دعوی
claiming	دعوی
claimed	دعوی
claim	دعوی
quarreled	دعوی
suit at law	دعوی
case	دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
litigants	اصحاب دعوی
party to a suit	طرف دعوی
personal action	دعوی شخصی
personal action	دعوی منقول
parties	اصحاب دعوی
claimants	اصحاب دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
possessory action	دعوی مالکیت
parties of dispute	اصحاب دعوی
post litem motam	پس از طرح دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
object of claim	خواسته دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
admissible case	دعوی مسموع
ancillary suit	دعوی طاری
desistement	ترک دعوی
desistement	انصراف از دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
cross action	دعوی متقابل
civil action	دعوی مدنی
claim for restitution	دعوی استرداد
criminal action	دعوی جزایی
counter claim	دعوی متقابل
hypothetical case	دعوی فرضی
acquittance	سندترک دعوی
opponent	طرف دعوی
opponents	طرف دعوی
hearing	استماع دعوی
hearings	استماع دعوی
mertis of the case	ماهیت دعوی
litigant	طرف دعوی
lis mota	شروع دعوی
jactitation	دعوی دروغ
jactation	دعوی دروغ
bringing an action	اقامه دعوی
acquittance	ترک دعوی
counterclaim	دعوی متقابل
withdrawal of a case	استرداد دعوی
substituted service	اوراق دعوی
subject of debate	موضوع دعوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
set up claim to	دعوی کردن
set off	دعوی متقابل
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
sue	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
suing	دعوی کردن
issues	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
issue	موضوع دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
litigation	دعوی قضایی
litigation	ترافع دعوی
disclaimer	ترک دعوی
disclaimers	ترک دعوی
case	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
cases	دعوی مرافعه
cases	دعوی مورد
vexatious action	دعوی ایذائی
the litigants	طرفین دعوی
s.c	همان دعوی
quarrel	دعوی کردن
right of action	حق اقامه دعوی
proceeding for damage	دعوی خسارت
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
prime impression	دعوی ابتدایی
quarrels	دعوی کردن
quitclaim	ترک دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
quarrelling	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
prime impression	دعوی بدوی
quarreled	دعوی کردن
quarreling	دعوی کردن
retraxit	استرداد دعوی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
disaffirm	ترک دعوی کردن
quitclaim	سند ترک دعوی
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
prima facie case	دعوی قابل طرح
querela	دعوی مطروح در محکمه
real action	دعوی غیر منقول
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
security for costs	تامین هزینه دعوی
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
lose the case	محکوم شدن در دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
litigable	قابل طرح دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
subduct	ترک دعوی کردن
judge advocate	اقامه کننده دعوی
replevin	دعوی اعاده مالکیت
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
secta	ادله خواهان دعوی
disclaimed	ترک دعوی کردن
relinquishes	ترک دعوی کردن
relinquished	ترک دعوی کردن
parties	متداعیین اطراف دعوی
bill	گزارش جریان دعوی
relinquish	ترک دعوی کردن
bills	گزارش جریان دعوی
seduction	دعوی فریب و اغوا
traverse	تکذیب کردن دعوی
traversed	تکذیب کردن دعوی
traverses	تکذیب کردن دعوی
litigating	طرح دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن منازعه
disclaiming	ترک دعوی کردن
disclaims	ترک دعوی کردن
quarrels	دعوی کردن منازعه
litigate	طرح دعوی کردن
quarrelling	دعوی کردن منازعه
quarreled	دعوی کردن منازعه
litigated	طرح دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن منازعه
litigates	طرح دعوی کردن
quarreling	دعوی کردن منازعه
traversing	تکذیب کردن دعوی
prima facie case	دعوی قابل استماع
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
action in personam	دعوی بر علیه شخص
disclaim	ترک دعوی کردن
forclosure	سلب حق اقامه دعوی ممانعت
pretending	بخود بستن دعوی کردن
pretends	بخود بستن دعوی کردن
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
non suit	ترک دعوی به وسیله خواهان
sounding in damages	دعوی خسارت صحیح و محکم
pretend	بخود بستن دعوی کردن
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
counter charge	دعوی متقابل در امر جزایی
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
jactitation of marriage	دعوی دروغ نسبت به زناشویی
dismissal	عزل مختومه کردن دعوی
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
lawsuits	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
lawsuit	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
renunciative	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
relicta verificatione	تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to start quarrelling <idiom>	شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
to initiate legal action	دعوی حقوقی را راه انداختن [حقوق]
variance	اختلاف و نتاقض در ارکان مختلف دعوی
releases	ترک دعوی ابراء کسی از دین

suit