Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
saving |
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه |
|
|
Other Matches |
|
capital gain |
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته |
capital fund |
وجوه سرمایه |
undistributed earnings |
منافع تقسیم نشده |
wage fund theory of wages |
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد |
invisible hand |
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند |
increments |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
increment |
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد |
over capitalised |
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن |
supply price of capital |
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری |
capital stock |
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود |
divisor |
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند |
fissiparous |
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده |
vernier |
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء |
capital consumption allowance |
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
disinvestment |
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری |
capitalization |
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه |
multiplier principle |
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد |
financier |
سرمایه دار سرمایه گذار |
financiers |
سرمایه دار سرمایه گذار |
capitalism |
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری |
base band |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
baseband |
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس |
funded |
وجوه |
fund |
وجوه |
funds |
وجوه |
trellis coding |
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند |
depreciation allowances |
وجوه استهلاکی |
coffer |
خزانه وجوه |
wage funds |
وجوه دستمزد |
emergency fund |
وجوه اضطراری |
cash flows |
وجوه در گردش |
sinkin fund |
وجوه استهلاکی |
pension funds |
وجوه بازنشستگی |
contingency fund |
وجوه احتیاطی |
provident fund |
وجوه احتیاطی |
reserve fund |
وجوه اندوخته |
reserve fund |
وجوه ذخیره |
common purse |
وجوه عمومی |
relief fund |
وجوه اعانه |
coffers |
خزانه وجوه |
trust funds |
وجوه امانی |
outs |
وجوه پرداختی |
trust fund |
وجوه سپرده |
cash flow |
گردش وجوه |
subdividing |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
subdivides |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
subdivided |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
subdivide |
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن |
face centered cubic |
مکعب مراکز وجوه پر |
loanable funds |
وجوه وام دادنی |
inflow of foreign funds |
ورود وجوه خارجی |
trust fund |
وجوه پس انداز شده |
trust fund |
وجوه متراکم شده |
residential investments |
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی |
fcc lattice |
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر |
face centered cubic lattice |
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر |
sectors |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
sector |
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
fund |
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق |
funded |
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق |
loanable funds |
وجوه قابل عرضه به بازار پول |
overcapitalization |
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی |
desired investment |
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر |
rhomb |
منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع |
earnings |
منافع |
revenue |
منافع |
perquisites |
منافع |
perquisite |
منافع |
equanimity |
خودداری |
self possession |
خودداری |
self control |
خودداری |
self command |
خودداری |
continence |
خودداری |
abstinence |
خودداری |
forearance |
خودداری |
composure |
خودداری |
self-possession |
خودداری |
abstention |
خودداری |
self-control |
خودداری |
abstentions |
خودداری |
forbearance |
خودداری |
cooperative scorer |
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک |
provident fund |
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی |
net benefits |
منافع خالص |
economic interest |
منافع اقتصادی |
benefit spillovers |
نشر منافع |
windfall gains |
منافع اتفاقی |
fictitious dividens |
منافع موهوم |
fictious dividened |
منافع موهوم |
pure interest |
منافع خالص |
unions |
اشتراک منافع |
public interest |
منافع عمومی |
public benefits |
منافع عمومی |
union |
اشتراک منافع |
public interest |
منافع عامه |
private benefits |
منافع خصوصی |
mutual interests |
منافع مشترک |
class interests |
منافع طبقاتی |
conflict of interest |
تضاد منافع |
conflict of interest |
برخورد منافع |
capital gains |
منافع سرمایهای |
vested interests |
منافع مقرره |
spillover benefits |
منافع خارجی |
vested interest |
منافع مقرره |
harmony of interests |
سازگاری منافع |
harmony of interests |
هماهنگی منافع |
tangible benefits |
منافع مرئی |
forbore |
خودداری کرد |
dishonouring |
خودداری از پرداخت |
abstain |
خودداری کردن |
dishonoured |
خودداری از پرداخت |
dishonour |
خودداری از پرداخت |
keep up |
خودداری کردن |
forborne |
خودداری کردن |
dishonours |
خودداری از پرداخت |
hold in |
خودداری کردن |
withold |
خودداری کردن از |
holdouts |
خودداری از بازی |
geuk gei |
خودداری کردن |
restraints |
نگهداری خودداری |
restraint |
نگهداری خودداری |
dishonoring |
خودداری از پرداخت |
dishonored |
خودداری از پرداخت |
abstaining |
خودداری کردن |
self control |
قوه خودداری |
abstained |
خودداری کردن |
abstains |
خودداری کردن |
dishonors |
خودداری از پرداخت |
holdout |
خودداری از بازی |
set the score |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
set the game |
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
gains from trade |
منافع حاصل از تجارت |
social security benefits |
منافع تامین اجتماعی |
separable accretions and benefits |
نمائات و منافع منفصله |
self regard |
حفظ منافع شخصی |
windfall gains |
منافع باد اورده |
undistributed earnings |
منافع توزیع نشده |
beneficial ownership |
مالکیت به نسبت منافع |
valuation of benefits |
ارزش گذاری منافع |
rent |
مال الاجاره منافع |
solidarity |
اشتراک منافع ومسئولیتها |
emblements |
منافع حاصله از زمین |
vesture |
منافع و نمائات زمین |
sit out |
خودداری بازیگر از تمدیدقرارداد |
self repression |
مسک نفس خودداری |
keep a straight face |
از خنده خودداری کردن |
to look back |
از پیشرفت خودداری کردن |
to abstain from something |
خودداری [ازدادن رای ] |
abstentions |
خودداری ازدادن رای |
abstention |
خودداری ازدادن رای |
conscientious objection |
خودداری از خدمت سربازی |
marginal utility of capital |
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه |
capital program |
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه |
registered capital |
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده |
collapse capitalism |
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری |
emblements |
منافع حاصله اززمین مزروعی |
explees |
اجاره بها یا منافع زمین |
original and derivative estate |
اصل مال یا نمائات یا منافع ان |
it is p to our interests |
برای منافع مازیان اوراست |
measurement of benefits and costs |
اندازه گیری منافع و هزینه ها |
tangible benefits |
منافع مشهود فواید عینی |
the profits and accretions which are an |
منافع و نمائات متصله مال |
abstaining |
خودداری داوران ازدادن رای |
abstained |
خودداری داوران ازدادن رای |
contains |
شامل بودن خودداری کردن |
contained |
شامل بودن خودداری کردن |
receding |
عقب کشیدن خودداری کردن از |
abstain |
خودداری داوران ازدادن رای |
abstains |
خودداری داوران ازدادن رای |
hold out |
حاکی بودن از خودداری کردن از |
contain |
شامل بودن خودداری کردن |
receded |
عقب کشیدن خودداری کردن از |
withheld |
مضایقه داشتن خودداری کردن |
withhold |
مضایقه داشتن خودداری کردن |
withholding |
مضایقه داشتن خودداری کردن |
recede |
عقب کشیدن خودداری کردن از |
withholds |
مضایقه داشتن خودداری کردن |
recedes |
عقب کشیدن خودداری کردن از |
marxist economics |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
protection and indemnity club |
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت |
temperance |
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
pray in aid |
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند |
escapism |
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات |
crowding out effect |
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد |
severalty |
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری |
shifting use |
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث |
gold export point |
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند |
p&l club |
club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت |
conscientious objector |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
conscientious objectors |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
apportionment |
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال |
profits a prendre |
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود |
prohibition |
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد |
augment |
افزودن |
add |
افزودن |
add |
افزودن |