Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
Other Matches
expedites
تسریع کردن در
expedited
تسریع کردن در
precipitates
تسریع کردن
expedited
تسریع کردن
speeds
تسریع کردن
speeding
تسریع کردن
precipitated
تسریع کردن
speed
تسریع کردن
expedites
تسریع کردن
precipitate
تسریع کردن
advances
تسریع کردن
expedite
تسریع کردن
expedite
تسریع کردن در
advance
تسریع کردن
hotfoot
تسریع کردن
advancing
تسریع کردن
accelerate
تسریع کردن
accelerated
تسریع کردن
accelerates
تسریع کردن
accelerating
تسریع کردن
precipitating
تسریع کردن
urges
تسریع شدن ابرام کردن
urged
تسریع شدن ابرام کردن
urge
تسریع شدن ابرام کردن
urging
تسریع شدن ابرام کردن
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
catalytic agent
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
innervate
دارای پی کردن
tinkled
دارای طنین کردن
tinkle
دارای طنین کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
index
:دارای فهرست کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
tinkles
دارای طنین کردن
populates
دارای جمعیت کردن
populating
دارای جمعیت کردن
systemize
دارای همست کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
tinkling
دارای طنین کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
bodies
دارای جسم کردن
body
دارای جسم کردن
populate
دارای جمعیت کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
ensoul
دارای روح کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
gift
دارای استعداد کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
gifts
دارای استعداد کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
tooth
دارای دندان کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
insoul
دارای روح کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
personify
دارای شخصیت کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
bedevilled
دارای روح شیطانی کردن
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
bedevils
دارای روح شیطانی کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing person with athing
کسی را دارای چیزی کردن
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
ravine
دارای دره تنگ کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
ravines
دارای دره تنگ کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
pane
دارای جام شیشه کردن
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
mastermind
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof
پارچه کتانی دارای پود کردن
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
woofs
پارچه کتانی دارای پود کردن
masterminded
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing
دارای کفش کردن نعل زدن به
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
motivating
تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoes
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bells
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoe
دارای کفش کردن نعل زدن به
air condition
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
speedup
تسریع
acceleration
تسریع
expediting
تسریع
expeditions
تسریع
expedition
تسریع
speed up
تسریع
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
accelerator board
تخته تسریع
hastens
تسریع ردن
hastening
تسریع ردن
hastened
تسریع ردن
expeditor
تسریع کننده
precipitation
تسریع بارش
stepped up
تسریع شده
accelerator
تسریع کننده
accelerunt
تسریع کننده
acceletor
تسریع کننده
accelerators
تسریع کننده
accelerative
تسریع کننده
stepped-up
تسریع شده
hasten
تسریع ردن
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
precipitator
تعجیل یا تسریع کننده
agio
تفاوت هزینه تسریع
quickens
تسریع شدن تخمیرکردن
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
quickened
تسریع شدن تخمیرکردن
quicken
تسریع شدن تخمیرکردن
accelerant
ماده تسریع کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
dovetail
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetailing
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com