English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
chronological دارای تسلسل تاریخ
Other Matches
chronologic دارای تسلسل تاریخی
seriate دارای تسلسل یاشماره ترتیب مسلسل
even دارای همان تاریخ
of even date دارای همان تاریخ
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
serialization تسلسل
tracks تسلسل
track تسلسل
tracked تسلسل
concatenation تسلسل
enchainment تسلسل
continuity استمرار تسلسل
timeline تسلسل زمانی
sequences ترادف تسلسل
serializability قابلیت تسلسل
coneatenation تسلسل سلسله
communication link تسلسل مخابراتی
vicious circle دور و تسلسل
sequence ترادف تسلسل
sorites تسلسل منطقی
stream of consciousness تسلسل روانی
suits تسلسل نوع
suited تسلسل نوع
suit تسلسل نوع
propagation sequence تسلسل انتشار
continuity of operations تسلسل عملیات
progressions توالی تسلسل
progression توالی تسلسل
the vicious circle دور تسلسل
wage price spiral دور تسلسل دستمزد
continuum رشته مسلسل تسلسل
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
dates تاریخ
era تاریخ
histories تاریخ
no date بی تاریخ
eras تاریخ
coeval هم تاریخ
undated بی تاریخ
history تاریخ
coetaneous هم تاریخ
appointment تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
appointments تاریخ ها
appointed days تاریخ ها
appointed day تاریخ
date [appointment] تاریخ
as from از تاریخ ,
as of از تاریخ
dateless بی تاریخ
with effect from از تاریخ ...
date تاریخ
the date was not specified تاریخ ان معلوم
stale cheque چک تاریخ گذشته
effective date تاریخ اجرا
dated تاریخ دار
due date تاریخ سررسید
due date تاریخ تادیه
value date تاریخ ارزش
termination date تاریخ پایان
shelf life تاریخ مصرف
acceptance date تاریخ قبولی
date of birth تاریخ تولد
economic history تاریخ اقتصادی
natural historian تاریخ نویس
postdates تاریخ ماقبل
epochs مبدا تاریخ
epoch مبدا تاریخ
literary history تاریخ ادبیات
postdating تاریخ ماقبل
dates نخل تاریخ
maintenance history تاریخ تعمیرات
date نخل تاریخ
modern history تاریخ معاصر
postdated تاریخ ماقبل
maturity date تاریخ سررسید
postdate تاریخ ماقبل
natural history تاریخ طبیعی
prehistory ماقبل تاریخ
expiry date تاریخ انقضاء
expiration date تاریخ انقضا
prehistory پیش تاریخ
basic date تاریخ ترفیع
backdating date پیش تاریخ
out of date از تاریخ گذشته
historian تاریخ نویس
creation date تاریخ ایجاد
date of maturity تاریخ سررسید
date of issuance تاریخ صدور
creation date تاریخ افرینش
date of acquisition تاریخ خریداری
chronogram ماده تاریخ
julain date تاریخ ژولین
date of shipment تاریخ حمل
historian تاریخ گزار
system date تاریخ سیستم
chronological به ترتیب تاریخ
dateline تاریخ گذاری
historians تاریخ نویس
historicity تاریخ گرایی
in chronological order به ترتیب تاریخ
date of maturity تاریخ انقضاء
delivery date تاریخ تحویل
dateable تاریخ گذاردنی
current date تاریخ جاری
completion date تاریخ تکمیل
datable تاریخ گذاردنی
intellectual history تاریخ اندیشه ها
closing date تاریخ انقضاء
historians تاریخ گزار
date in issuing تاریخ صدور
Ancient history تاریخ باستان
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
era اغاز تاریخ عصر
back dated پیش تاریخ شده
dateline محل تاریخ گذاری
azoic دوران ماقبل تاریخ
date time group گروه تاریخ و زمان
dateable قابل تعیین تاریخ
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
up to now تا کنون تا این تاریخ
post date پیش تاریخ کردن
historians تاریخ دان مورخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
medizeval history تاریخ قرون وسطی
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
cryptodate کلید تاریخ رمز
landmark نقطه تحول تاریخ
landmarks نقطه تحول تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
datable قابل تعیین تاریخ
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
post date تاریخ اینده گذاشتن
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
historic معروف مبنی بر تاریخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
historian تاریخ دان مورخ
misdate تاریخ غلط گذاشتن
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
from the date on wards از این تاریخ به بعد
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
historically بشکل تاریخ دراوردن
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
the christian era مبدا تاریخ میلادی
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
letter of even date نامه همین تاریخ
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
eras اغاز تاریخ عصر
morphology تاریخ تحولات لغوی
value date تاریخ اجرا والور
completion date تاریخ انجام کار
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
data break تاریخ تعویض کلید رمز
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
date تاریخ روز و ماه و سال
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com