English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
polyvalent دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
Other Matches
heterochromous دارای رنگهای گوناگون
varied دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
heteromorphic جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
auto-immune وابسته به تولید پادتنهای مضر
antigen پادگن
antigens پادگن
immunotherapy معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
multifarious گوناگون
odd and ends گوناگون
diverse گوناگون
sundry گوناگون
various گوناگون
varicolored گوناگون
variate گوناگون
mixtilineal گوناگون خط
pied گوناگون
variegated گوناگون
multiple گوناگون
heterochromous گوناگون
sundries گوناگون
varied گوناگون
protean گوناگون
miscellaneous گوناگون
undervarious بعناوین گوناگون
multiple چندلا گوناگون
wide-ranging متنوع - گوناگون
varietal گوناگون پر از تنوعات
variant گوناگون مختلف
here and there <idiom> درمکانهای گوناگون
varia اشیا گوناگون
varia مطالب گوناگون
versicolor برنگهای گوناگون
under various titles به عناوین گوناگون
variegated colours رنگهای گوناگون
miscellaneously بطور گوناگون
oddments مواد گوناگون
diversify گوناگون ساختن
diversified گوناگون ساختن
diversifies گوناگون ساختن
diversifying گوناگون ساختن
miscellanies مجموعهای از مطالب گوناگون
humoursomeness حالات ویژه گوناگون
miscellany مجموعهای از مطالب گوناگون
variform گوناگون مختلف الشکل
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
manifoldly بطور متعدد یا گوناگون
sundry اقلام متفرقه گوناگون
polyphagia خورنده غذاهای گوناگون
symposium مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to compare apples and oranges <idiom> چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
job lot کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
catchall فرف یامخزن اشیاء گوناگون
symposiums مقالات گوناگون درباره یک موضوع
moto scramble مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
redundancies تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
redundancy تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
Reforms are needed in various directions. تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
input output table بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
hexapla کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
boilerplate قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
Of all sorts. Of every description. جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
trilinear دارای سه خط
footy دارای پا
iodic دارای ید
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
three-legged دارای سه پا
glochidiate دارای مو
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
petiolate دارای دمگل
diplopodous دارای هزار پا
portentous دارای فال بد
pelliculate دارای پوسته
deadbeats دارای سکون
deadbeat دارای سکون
bichrome دارای دو رنگ
dipetalous دارای دوگلبرگ
cingulate دارای کمربند
polygamous دارای چند زن
plumose دارای دسته پر
weighted دارای وزن
pinnular دارای بالچه
pinnular دارای برگچه
pileate دارای کلاهک
chymiferous دارای کیموس
petiolated دارای دمگل
dipolar دارای دو قطب
dipteran دارای دو بال
chinned دارای چانه
stilted دارای چوب پا
synonymous دارای ترادف
synonymous دارای تشابه
bumpiness دارای برامدگی
buckish دارای خوی بز
entitative دارای وجودخارجی
bodied دارای بدن
nucleate دارای هسته
melodious دارای ملودی
melodic دارای ملودی
prerogative دارای حق ویژه
calcareous دارای کلسیم
calcic دارای اهک
cephalous دارای کله
nitrous دارای شوره
papillose دارای برامدگی
dolose دارای قصدجرم
palmy دارای نخل
double tongued دارای دوقول
overbusy دارای کارزیاد
capitated دارای سرمجزا
energetic دارای انرژی
dyslogistic دارای خاطرات بد
of that ilk دارای همان جا
prerogatives دارای حق ویژه
strontic دارای استرونیوم
spiriferous دارای عضومارپیچی
equivocal دارای دومعنی
sonant دارای اهنگ
backed دارای پشت
cretaceous دارای گچ فراوان
short range دارای برد کم
short-range دارای برد کم
social minded دارای افکاراجتماعی
silicifoeous دارای در کوهی
shoaly دارای جاهای کم اب
rifled دارای خان
spirituous دارای الکل
splashy دارای ترشح
copperbottomed دارای ته مسی
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimates دارای حق مشروع
crepitant دارای صدای خش خش
legitimating دارای حق مشروع
straight line دارای خط مستقیم
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
stannous دارای قلع
stannic دارای قلع
staminate دارای جرثومه نر
shelterer دارای حفاظ
sexagenary دارای سن 06 تا96
handy <adj.> دارای مزیت
quartziferous دارای در کوهی
pulsatile دارای تپش
pulsant دارای تپش
pseudonymous دارای تخلص
dimorphic دارای دو شکل
dimply دارای فرورفتگی
cirrous دارای اویز
primiparous دارای یک اولاد
primipara دارای یک اولاد
prerogatived دارای حق ویژه
preemptor دارای حق شفعه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com