English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
drug دارو
drugged دارو
drugging دارو
drugs دارو
cure دارو
cured دارو
cures دارو
medication دارو
medications دارو
pharmaceutical دارو
pharmaceuticals دارو
medicine دارو
medicines دارو
medicament دارو
medicaments دارو
remedied دارو
remedies دارو
remedy دارو
remedying دارو
medics دارو
materia medica دارو
natural philosophy دارو
pharmaceutic دارو
drugs دارو [به طور کلی ]
medications دارو [به طور کلی ]
Other Matches
dose rate نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
puisne judge دارو جز
pills حب دارو
medicinally با دارو
pill حب دارو
philter مهر دارو
cure all نوش دارو
dosing یک خوراک دارو
male fern کیل دارو
dosing مقدار دارو
doses یک خوراک دارو
hyssop اشنان دارو
philtre مهر دارو
pouch kit جای دارو
pouch kit جعبه دارو
substance withdrawal ترک دارو
alkahest نوش دارو
muller دارو ساز
calomel کرم دارو
chemic دارو فروش
doses مقدار دارو
dosed یک خوراک دارو
dosed مقدار دارو
withdrawal ترک دارو
lungwort سینه دارو
dosage یک خوراک دارو
dosages یک خوراک دارو
withdrawals ترک دارو
dose مقدار دارو
troche قرص دارو
dose یک خوراک دارو
miyhridate زهر دارو پادزهر
orthopathy معالجه بدون دارو
drugs of every description [of all descriptions] همه نوع دارو
withdrawal syndrome نشانگان ترک دارو
vial شیشه کوچک دارو
seasoning دارو زنی بچوب
diatessaron ترکیبی ازچهار دارو
doze دوز یک خوراک دارو
resolutive دارو یا عامل گدازنده
dozed دوز یک خوراک دارو
dozing دوز یک خوراک دارو
dozes دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار استعمال دارو
dosage مقدار استعمال دارو
withdrawal symptoms نشانههای ترک دارو
drug abuse سوء استفاده از دارو
drug holiday ترک موقت دارو
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
pillbox قوطی حب دارو وغیره
hocus نوشابه دارو زده
drugs دارو خوراندن تخدیر کردن
spaced out <idiom> از خوردن دارو گیج شدن
dosage مقدار تجویز شده دارو
drug دارو خوراندن تخدیر کردن
drugged دارو خوراندن تخدیر کردن
dozes مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing مقدار کافی از یک دارو خوراک
drugging دارو خوراندن تخدیر کردن
dozed مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze مقدار کافی از یک دارو خوراک
nauseant دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
dopes دارو دادن تخدیر کردن
dope دارو دادن تخدیر کردن
dosages مقدار تجویز شده دارو
iamatology مبحث دارو شناسی پزشکی
gallipot پیاله کوچک مخصوص مرهم و دارو
potion دارو یا زهر ابکی شربت عشق
love philtre مهر دارو شربت سحر امیز
love potions مهر دارو شربت عشق امیز
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
This drug excites the nerves. این دارو اعصاب را تحریک می کند
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
love potion مهر دارو شربت عشق امیز
potions دارو یا زهر ابکی شربت عشق
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
pharmacodynamics مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
reconstituent دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com