Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
striker
دانش اموز
strikers
دانش اموز
pupil
دانش اموز
pupils
دانش اموز
student
دانش اموز
students
دانش اموز
schoolboy
دانش اموز
schoolboys
دانش اموز
grader
دانش اموز
Search result with all words
caddie
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
recruit
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
extracurricular
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
nonrated man
دانش اموز دریایی
seaman recruit
دانش اموز ملوانی دریایی
women students
زنان دانش اموز محصلین اناث
Other Matches
straight "A " student
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
underachiever
کم اموز
novice
نو اموز
novices
نو اموز
unapt
دیر اموز
lap dog
سگ دست اموز
language master
زبان اموز
lapdog
سگ دست اموز
midshipman
ناو اموز
minx
سگ دست اموز
self taught
خود اموز
schoolmate
هم مدرسهای هم اموز
trainee
کار اموز
trainees
کار اموز
schoolmates
هم مدرسهای هم اموز
manipulation
دست اموز
cosset
بره دست اموز
cossets
بره دست اموز
cosseting
بره دست اموز
cosseted
بره دست اموز
pets
دست اموز عزیز
petted
دست اموز عزیز
pet
دست اموز عزیز
cade
حیوان دست اموز
bunny
اسم حیوان دست اموز
falcons
قوش یا شاهین دست اموز
falcon
قوش یا شاهین دست اموز
bunny rabbits
اسم حیوان دست اموز
bunnies
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbit
اسم حیوان دست اموز
pragmatically
بطور علمی یا عبرت اموز فضولانه
pekingese
سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
stock
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stocked
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
pekingeses
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekinese
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekineses
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
gramarey
دانش
know how
دانش
scholarship
دانش
gramary
دانش
gramarye
دانش
science
دانش
kenning
دانش
know-how
دانش
sciences
دانش
scholarships
دانش
realizing
دانش
knowledge
دانش
realising
[British]
دانش
knowledge
دانش
wisdom
دانش
cognition
دانش
understanding
دانش
cognisance
[British]
دانش
knowledge base
پایگاه دانش
knowledge representation
نمایش دانش
technical know how
دانش فنی
maieutic
دانش مامایی
physical science
دانش مادی
onomastics
دانش نام
in ken
د رحدود دانش
knowledge domain
قلمرو دانش
knowledge engineer
مهندسی دانش
knowing faculty
قوه دانش
knowlege representation
نمایش دانش
kith
دانش و معرفت
normal school
دانش سرا
life science
دانش زیستی
organum
وسیله دانش
pansophism
دانش مطلق
polymathy
دانش زیاد
life sciences
دانش زیستی
patrons of learning
دانش پروران
polyhistor
دانش بسیار
philomath
دانش پرست
schoolfellow
کسب دانش
architectonic
دانش معماری
teacher's college
دانش سرا
ominscience
دانش بی پایان
omniscience
دانش بی پایان
witting
معلومات دانش
to reach for knowledge
دانش کوشیدن
to a knowledge
دانش اندوختن
photology
دانش روشنایی
treatise
دانش نویسه
treatises
دانش نویسه
postgraduate
دانش اموخته
educating
دانش اموختن
postgraduates
دانش اموخته
schooling
کسب دانش
letter
معرفت دانش
an encourouges of science
دانش پرور
alumnus
دانش اموخته
scholar
دانش پژوه
scholars
دانش پژوه
thermodynamics
دانش دماپویایی
letters
معرفت دانش
academy
انجمن دانش
learning
دانش یادگیری
erudition
فضل و دانش
educates
دانش اموختن
smattering
دانش سطحی
educate
دانش اموختن
aeronautics
دانش هوانوردی
knowledge representation
بازنمود دانش
computer literacy
دانش کامپیوتر
academies
انجمن دانش
computer awarness
دانش کامپیوتر
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
reservoir of knowledge
مخزن یا گنج دانش
savoir vivre
دانش اداب ومعاشرت
metaphsics
نسبت بهشتی و دانش
phonics
دانش صدا وپژواک
knowledge
نرم افزاری که دانش
statics
دانش پایداری نیروها
geology
دانش زمین شناسی
aeronautical
مربوط به دانش هوانوردی
To acquire knowledge.
دانش فرا گرفتن
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
old boys
دانش آموز پیشین
psychologt
دانش قواوکارهای ذهنی
relativity of knowledge
نسبی بودن دانش
old boy
دانش آموز پیشین
paleology
دانش چیزهای کهنه
technology
دانش فنی تکنولوژی
summa
اثار دانش بشری
domain knowledge
دانش محیط کاربرد
technologies
دانش فنی تکنولوژی
logic
دانش تفکرات و دلایل
equivalent knowledge credit
تصدیق دانش علمی
he is a prodigy of learning
اعجوبه ایست در دانش
gynecology
دانش امراض زنانه
geogeny
دانش زمین پیدایی
cardiology
دانش قلب شناسی
academician
عضو انجمن دانش
aeronautic
مربوط به دانش هوانوردی
metaphsics
دانش ماورای طبیعت
liturgiology
دانش ایین نمازliturgist
geogony
دانش زمین پیدایی
encyclopedia
دایره العلوم دانش جنگ
podiatry
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
His knowledge has no limits.
دانش اوحد واندازه ای ندارد
encyclopaedias
دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedias
دایره العلوم دانش جنگ
phonology
دانش دگرگونی صدا در زبان
macrobiotics
دانش طولانی کردن عمر
gnosis
دانش رازهای روحانی عرفان
sophy
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
acadmist
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
psychics
دانش قوا وکارهای ذهنی
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
academical
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
old school tie
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
acodemian
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
learning curve
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
actinochemistry
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
There is no royal road to learning .
<proverb>
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
lore
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
informatics
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
misology
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
cbt
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
c
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
to make a p of one's learing
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
academically
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
opto electronics
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
No less than half the students failed the test.
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
egg bound
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
c
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
intellectualist
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
information
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
articled
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
self-
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
experts
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
expert
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
atheneum
انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum
انجمن ادبی انجمن دانش
lockers
قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
locker
قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com