English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the judges were influenced by داوران زیر نفوذ او واقع شدند
Other Matches
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
jury هیئت داوران
lord chancellor رئیس کل داوران
juries هیئت داوران
juries هیات داوران
jury هیات داوران
referee's dressing room رختکن داوران
marshals داوران کنار مسیر
marshaling داوران کنار مسیر
hant شور داوران کاراته
marshal داوران کنار مسیر
split decision رای اکثریت داوران
marshaled داوران کنار مسیر
marshalled داوران کنار مسیر
clerk of the course منشی گروه داوران
abstained خودداری داوران ازدادن رای
abstain خودداری داوران ازدادن رای
abstains خودداری داوران ازدادن رای
matmen مجموع کشتی گیران و داوران
abstaining خودداری داوران ازدادن رای
homologate تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
pyx jury هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
rhadamanthus نام یکی از داوران جهان پایین
committee boat قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
they were made one با هم یکی شدند
they parted with each other از هم جدا شدند
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
the troops were scattered سپاهیان متفرق شدند
they muliplied by generation با زاد و ولدزیاد شدند
they sought of him a miracle معجزهای از او خواستار شدند
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
those who did not fear won انهایی که نترسیدندپیروز شدند
the boys were excused شاگردان مرخص شدند
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
homologate اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
housekeeping مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
the people pressed in مردم زور اورده داخل شدند
omission factor تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The officers were brifed on (about) the detailes. افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
postal match مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
Due to the review security procedures were modified . به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
i lost my friends دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
Many people were hurt when the boiler exploded. وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Mac مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
blessed folder در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
hank نفوذ
penetrates نفوذ
watertight ضد نفوذ اب
impermeable ضد نفوذ اب
penetration نفوذ
penetrate نفوذ
penetrated نفوذ
hanks نفوذ
pervasion نفوذ
permeation نفوذ
percolation line خط نفوذ
toehold نفوذ کم
toeholds نفوذ کم
percolation نفوذ
ascendance نفوذ
barrier penetration نفوذ در سد
dominance نفوذ
intrusions نفوذ
intrusion نفوذ
grand dame زن با نفوذ
prestige نفوذ
seepage نفوذ
break through نفوذ
imposing presence نفوذ
leakages نفوذ
authority نفوذ
influenced نفوذ
osmosis نفوذ
influx نفوذ
influxes نفوذ
infiltration نفوذ
propulsion نفوذ
influencing نفوذ
influence نفوذ
interventions نفوذ
intervention نفوذ
influences نفوذ
leading نفوذ
forces نفوذ
diffusion نفوذ
prevalence نفوذ
force نفوذ
forcing نفوذ
leakage نفوذ
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
permselectivity نفوذ گزینی
permselective نفوذ گزین
impenetrability نفوذ ناپذیری
pervasivenness قوه نفوذ
impenetrate نفوذ کردن در
personal influence نفوذ شخصی
imperviousness نفوذ ناپذیری
deliberate breaching نفوذ با فرصت
depth of penetration عمق نفوذ
infiltrates نفوذ کردن
influentially از روی نفوذ
pervious نفوذ پذیر
breaches نفوذ کردن
shell proof ضد نفوذ گلوله
seepage area منطقه نفوذ
infiltrating نفوذ کردن
seep in نفوذ کردن
breach نفوذ کردن
breached نفوذ کردن
lobbying اعمال نفوذ
leverage وسیله نفوذ
figureheads رئیس بی نفوذ
pornocracy نفوذ جنده ها
bleach نفوذ کردن
bleached نفوذ کردن
bleaches نفوذ کردن
leverage قدرت نفوذ
interchange diffusion نفوذ تعویضی
crevasses نفوذ کردن
penetration point درجه نفوذ
penetration factor ضریب نفوذ
penetrance نفوذ پذیری
penetract نفوذ کردن
penetrability نفوذ پذیری
penetrability قابلیت نفوذ
market penetration نفوذ به بازار
molecular effusion نفوذ مولکولی
figurehead رئیس بی نفوذ
deep percolation نفوذ عمیق
operation of contract نفوذ قرارداد
crevasse نفوذ کردن
barrier penetration by particles نفوذ ذرات در سد
outs دسته بی نفوذ
permeance نفوذ پذیری
permeability curve خم نفوذ پذیری
permeability نفوذ پذیری
effusion نفوذ مولکولی
effusions نفوذ مولکولی
interpenetrate در هم نفوذ کردن
interpenetrate نفوذ کردن در
infiltrate نفوذ کردن
infiltrated نفوذ کردن
infiltrated نفوذ به منطقه
infiltrates نفوذ به منطقه
infiltrating نفوذ به منطقه
percolation head ارتفاع نفوذ
area of influence منطقه نفوذ
pierce نفوذ کردن
sensitive نفوذ پذیر
transpiration خروج نفوذ
social influence نفوذ اجتماعی
penetrates نفوذ در دفاع
transudation نفوذ رسوخ
trenchancy نفوذ شکاف
penetrated نفوذ در دفاع
weighty سنجیده با نفوذ
permeable نفوذ پذیر
percolate نفوذ کردن
sphere of influence منطقه نفوذ
penetrates نفوذ کردن در
pierces نفوذ کردن
permeating نفوذ کردن
permeates نفوذ کردن
breakaway نفوذ کردن
play on/upon (something) <idiom> نفوذ کردن
penetrated نفوذ کردن در
penetrate نفوذ در دفاع
permeated نفوذ کردن
vacation monthes long نفوذ دوررس
penetrate نفوذ کردن در
permeate نفوذ کردن
percolated نفوذ کردن
daylight نفوذ در دفاع
permeable قابل نفوذ
transpires نفوذ کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com