Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
conscription
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
Other Matches
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
to go in for
داوطلب شدن برای
to volunteer
[for]
داوطلب شدن
[برای]
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
volunteer
سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteering
سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteered
سرباز داوطلب داوطلب شدن
enlists
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlist
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlisting
اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
enlistments
سربازگیری
enlistment
سربازگیری
recruitment
سربازگیری
conscription law
قانون سربازگیری
levying
سربازگیری اجباری
levied
سربازگیری اجباری
levy
سربازگیری اجباری
drafts
سربازگیری کردن
levies
سربازگیری اجباری
draft
سربازگیری کردن
reenlistment
سربازگیری مجدد
drafted
سربازگیری کردن
conscription
سربازگیری کردن
in service
درخدمت ارتش در ارتش
conscripted
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
candidates
داوطلب
candidate
داوطلب
go in for
داوطلب
volunteers
داوطلب
entrants
داوطلب
entrant
داوطلب
applicant
داوطلب
volunteered
داوطلب
volunteering
داوطلب
volunteer
داوطلب
applicants
داوطلب
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
enlistee
سرباز داوطلب
enlistee
افراد داوطلب
volunteer
داوطلب شدن
volunteered
داوطلب شدن
volunteer corps
سپاه داوطلب
to stand for
داوطلب بودن
volunteering
داوطلب شدن
applicant
سرباز داوطلب
stand for
داوطلب بودن
applicants
سرباز داوطلب
volunteers
سپاه داوطلب
riflecorps
تفنگ داران داوطلب
applicant
داوطلب نام نویسی
applicants
داوطلب نام نویسی
aspirant
داوطلب کار یامقام
aspirants
داوطلب کار یامقام
yeomanry
سواره نظام سرباز داوطلب
eager beaver
<idiom>
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
registrant
داوطلب ثبت نام یا ازمایش دهنده
enlisted
داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
enlisted
داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
rushee
دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
army
ارتش
armies
ارتش
field army
ارتش
recruit
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
majored
سرگرد ارتش
majoring
سرگرد ارتش
militarism
ارتش سالاری
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
military
جنگی ارتش
army stores
فروشگاه ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
active duty
ارتش کادر
army group
گروه ارتش
major
سرگرد ارتش
irregulars
ارتش نامنظم
women's army corps
ارتش زنان
army artillery
توپخانه ارتش
constables
افسر ارتش
the losses of the army
تلفات ارتش
constable
افسر ارتش
the rank and file
توده ارتش
the red army
ارتش سرخ
regular army
ارتش دائمی
servicemen
عضو ارتش
serviceman
عضو ارتش
regular army
ارتش منظم
army corps
سپاههای ارتش
army commander
فرمانده ارتش
general staff
ستاد ارتش
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
pentagon
ارتش امریکا
combined arms army
ارتش مرکب
field army
ارتش رزمی
state guard
ارتش ایالتی
standing army
ارتش منظم
standing army
ارتش دائمی
pentagons
ارتش امریکا
active army
ارتش کادر
general issue
ملزومات ارتش
field army
ارتش صحرایی
regular
ارتش کادر
regulars
ارتش کادر
standing
ارتش ثابت
the main army
بخش عمده ارتش
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
regiments
گردان در ارتش انگلیس
women's army corps
قسمت زنان ارتش
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
regiment
گردان در ارتش انگلیس
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
regular army
ارتش کادر ثابت
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
punitive article
قوانین جزایی ارتش
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
armies
ارتش نیروی زمینی
martial
وابسته به ارتش نظامی
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
military justice
قوانین جزایی ارتش
army
ارتش نیروی زمینی
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
brass hat
افسر ارشد ارتش
army service area
منطقه عقب ارتش
USA
ارتش ایالات متحده
brass hats
افسر ارشد ارتش
army troops
یکانهای رده ارتش
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
field grade
افسر ارشد ارتش
army general staff
ستاد عمومی ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
general officer
امرای ارتش امیران
standing army
ارتش کادر ثابت
general issue
تدارکات عمومی ارتش
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
army alpha test
ازمون الفای ارتش
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army genetal classification test
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
war footing
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
commissariats
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
commissariat
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
civil military action
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
militarists
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
generals
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com