Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English
Persian
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
Other Matches
burn
دراتش شهوت سوختن
burns
دراتش شهوت سوختن
voluptuous
شهوت پرست شهوت انگیز
in flames
دراتش
hangfire
گیر دراتش
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
broiled
سوختن
broiling
سوختن
broils
سوختن
to burn out
سوختن
burn in
سوختن
consumption
سوختن
combustion
سوختن
broil
سوختن
burn
سوختن
burns
سوختن
smoldered
سوختن ودودکردن
smouldering
سوختن ودودکردن
singe
سوختن بودادن
singed
سوختن بودادن
singeing
سوختن بودادن
singes
سوختن بودادن
smouldered
سوختن ودودکردن
smoulder
سوختن ودودکردن
incinerating
بااتش سوختن
smolders
سوختن ودودکردن
smoldering
سوختن ودودکردن
incinerated
بااتش سوختن
incinerate
بااتش سوختن
melted
از گرما سوختن
smoulders
سوختن ودودکردن
heat value
گرمای سوختن
to grin and bear it
سوختن وساختن
to fret and fume inwardly
سوختن وساختن
incinerates
بااتش سوختن
smolder
سوختن ودودکردن
pyric
مربوط به سوختن
heating value
گرمای سوختن
heat of combustion
گرمای سوختن
afire
در حال سوختن
blow out
سوختن انفجار
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
singes
بطور سطحی سوختن
lighting hours
زمان روشنایی یا سوختن
bake
سوختن خشک کردن
to fret and fume inwardly
سوختن ودم نزدن
baked
سوختن خشک کردن
flare
باشعله نامنظم سوختن
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
bakes
سوختن خشک کردن
to burn away
سوختن و تمام شدن
degressive burning
سوختن طولانی خرج
singeing
بطور سطحی سوختن
flares
باشعله نامنظم سوختن
flammable
قابل سوختن اتشگیر
scorch
بطور سطحی سوختن
scorches
بطور سطحی سوختن
burn
سوختن مشتعل شدن
burns
سوختن مشتعل شدن
singed
بطور سطحی سوختن
singe
بطور سطحی سوختن
passion
شهوت
desire
شهوت
appetites
شهوت
desiring
شهوت
lust
شهوت
carnality
شهوت
concupiscence
شهوت
conoupiscence
شهوت
desires
شهوت
rut
شهوت
eros
شهوت
appetite
شهوت
ruts
شهوت
smoulders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
بی اتش سوختن خاموش کردن
obscene
شهوت انگیز
orality
شهوت دهانی
oral eroticism
شهوت دهانی
lustfully
از روی شهوت
erotism
شهوت گرایی
genital eroticism
شهوت تناسلی
graphomania
شهوت نوشتن
alloeroticism
شهوت دگرگرا
organ eroticism
شهوت اندامی
salaciousness
شهوت رانی
satyriasis
شهوت پرستی
red-hot
<adj.>
شهوت انگیز
juicy
<adj.>
شهوت انگیز
voluptuate
شهوت انگیزکردن
urolagnia
شهوت ادراری
urethral erotism
شهوت میزراهی
lecherous
شهوت پرست
tasty
<adj.>
شهوت انگیز
sexiness
شهوت انگیزی
lascivious
شهوت انگیز
sensuality
شهوت پرستی
anaphrodisiac
کاهنده شهوت
anaphrodisia
کاهش شهوت
anality
شهوت مقعدی
anal erotism
شهوت مقعدی
alloerotism
شهوت دگرگرا
eroticism
شهوت گرایی
salacious
شهوت پرست
anal eroticism
شهوت مقعدی
lewdness
شهوت پرستی
flesh
جسم شهوت
salacity
شهوت رانی
liking
شهوت ومیل
voluptuousness
شهوت رانی
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzled
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling
صدای سوختن کباب روی اتش
Lust for power and riches.
شهوت قدرت وثروت
pornography
نوشته شهوت انگیز
lasciviously
از روی شهوت پرستی
to gratify ones passions
شهوت رانی کردن
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
to provoke passion
شهوت انگیز بودن
voyeurism
اطفاء شهوت با نگاه
voluptuously
از روی شهوت پرستی
voluptuously
بطور شهوت انگیز
libidinous
وابسته به شهوت جنسی
passionately
بطور شهوت امیز
libidinal
وابسته به شهوت جنسی
libido
شهوت جنسی هوس
rut
مست شهوت شدن
oestrum
شهوت ومستی جانوران
libidinously
از روی شهوت رانی
salaciously
از روی شهوت رانی
lustiest
قوی شهوت انگیز
lusty
قوی شهوت انگیز
impassion
برسر شهوت اوردن
lustier
قوی شهوت انگیز
libidos
شهوت جنسی هوس
ruts
مست شهوت شدن
luscious
دلپذیر شهوت انگیز
burn up
<idiom>
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down
<idiom>
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
lesbian
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
bawdry
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
lesbians
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lesbianism
دفع شهوت زنی با زن دیگر
She is blinded by passion .
شهوت او را کور کرده است
lust
حرص واز شهوت داشتن
venery
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
voyeur
اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeurs
اطفا کننده شهوت بانگاه
satyriasis
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
he has a rage for money
برای گرد کردن پول شهوت
pornographic
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
sexy
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
She is passionately fond of tennis .
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexier
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexiest
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
peeper
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
peeping Tom
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
decarburizing
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com