Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
Other Matches
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
divers statements
گفته هایی چند
ithyphallic
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
its little ones
بچههای کوچک ان
hence with your little one's
بچههای خودرابرداروبرو
public
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
there is no room fo rlazy boys
جا برای بچههای تنبل نداریم
about
درباب
concerning
درباب
ragged school
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
holy see
درباب پاپ
see of rome
درباب پاپ
lisped
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
nonquota
همگانی
communally
همگانی
generals
همگانی
universal
همگانی
general
همگانی
communal
همگانی
generable
همگانی
wall-to-wall
همگانی
public
همگانی
plenum
همگانی
plenums
همگانی
public instractions
تعلیمات همگانی
public building
بنای همگانی
public health
بهداشت همگانی
long house
ماوای همگانی
universalization
همگانی سازی
general
جامع همگانی
semipublic
نیمه همگانی
universal trait
صفت همگانی
holocausts
کشتار همگانی
holocaust
کشتار همگانی
universal symbol
نماد همگانی
universal complex
عقده همگانی
mass education
اموزش همگانی
pissoir
شاشگاه همگانی
pissoir
ابریزگاه همگانی
generals
جامع همگانی
hecatomb
قربانی همگانی
mass media
رسانههای همگانی
latrine
ابریز همگانی
agora
همایشگاه همگانی
family check
کیش همگانی
cross examination
بازجویی همگانی
utility
صنایع همگانی
public
همگانی ملی
land sturm
نام نویسی همگانی
socialized medicine
بیمه پزشکی همگانی
holocausts
اتش سوزی همگانی
public works
کارهای ساختمانی همگانی
cafeteria messing
ناهار خوری همگانی
holocaust
اتش سوزی همگانی
public domain software
نرم افزار همگانی
public domain software
نرم افزارعمومی یا همگانی
pogrom
ازار وکشتار همگانی
public traffic
رفت و امد همگانی
pogroms
ازار وکشتار همگانی
common good
خیر عمومی یا صلاح همگانی
sanitarian
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
indignation meeting
مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
balder
برهنه
bald
برهنه
untented
برهنه
oats
جو برهنه
stripped
برهنه
evite
زن برهنه
denudate
برهنه
sky clad
برهنه
naked
برهنه
baldly
برهنه
baldest
برهنه
discalceated
برهنه
discalceate
برهنه
nudes
برهنه
starkers
برهنه
nude
برهنه
gymnogynous
برهنه تخمدان
divestiture
برهنه سازی
uncovering
برهنه کردن
widowed of fruits
برهنه از میوه
gymnocarpous
برهنه میوه
stark naked
بکلی برهنه
stripteaser
رقاصه برهنه
uncovers
برهنه کردن
denuded
برهنه کردن
adamite
ادم برهنه
to lay bare
برهنه کردن
nakedly
برهنه وار
stripping
برهنه سازی
uncover
برهنه کردن
achene
تخم برهنه
denudation
برهنه سازی
barebaked
سواراسب برهنه
disrobes
برهنه کردن
disrobing
برهنه کردن
strip
برهنه کردن
barehanded
<adj.>
با دست برهنه
gymnostomous
برهنه دهان
gymnopterous
برهنه بال
gymnosophist
فیلسوف برهنه
peeled
زائر برهنه
gymnospore
هاگ برهنه
bareback
سواراسب برهنه
disrobed
برهنه کردن
disrobe
برهنه کردن
lay bare
برهنه کردن
undressed
لخت برهنه
to bare
برهنه کردن
denude
برهنه کردن
denuding
برهنه کردن
denudes
برهنه کردن
baring
برهنه کردن اشکارکردن
barest
برهنه کردن اشکارکردن
bares
برهنه کردن اشکارکردن
bared
برهنه کردن اشکارکردن
bare
برهنه کردن اشکارکردن
peeled
برهنه نخ نما شده
barer
برهنه کردن اشکارکردن
magascopic
نمودار بچشم برهنه
aphyllous
بی شاخ و برگ برهنه
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
indecent exposure
نمودار سازی تن برهنه درپیش مردم
dixit
گفته
parol
گفته
dicta
گفته
dite
گفته
saying
گفته
sentences
گفته
sayings
گفته
sentencing
گفته
doctrines
گفته
doctrine
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
statement
گفته
statements
گفته
sentence
گفته
laconism
گفته پر مغز
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
maxim
گفته اخلاقی
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
spoken
گفته شده
told
گفته شده
maxims
گفته اخلاقی
statement
گفته بیانیه
said
گفته شده
that was said above
که دربالا گفته شد
he is said to have fled
گفته اند
byword
گفته اخلاقی
bywords
گفته اخلاقی
statements
گفته بیانیه
ipsedixit
گفته محض
so saying
اینرا گفته
It is being said that ...
گفته می شود که ...
tag
گفته مبتذل
ipso dixit
گفته محض
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
missatement
گفته نادرست
unsay
گفته نشدن
tags
گفته مبتذل
that was said above
که درفوق گفته شد
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
gymnosophy
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
it is well said
خوب گفته اند
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
direct oration
گفته یا قول مستقیم
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
aforesid
پیش گفته شده
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
foregoning
پیش گفته شده
above said
بالا گفته شده
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
ipsedixit
خود او گفته است
ipso dixit
او خود گفته است
it is truly said
راست گفته اند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com