Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English
Persian
To be stranded.
دربدر شدن ( سرگردان شدن )
Other Matches
outcast
دربدر
unsheltered
<adj.>
دربدر
homeless
دربدر
vagabondish
دربدر
homelessness
دربدر
outcasts
دربدر
planetary life
زندگی دربدر
gadabout
اواره دربدر
mendiant
درویش دربدر
mendicant
درویش دربدر
vagrant
دربدر اوباش
to be
[left]
stranded
دربدر شدن
vagrants
دربدر اوباش
vagabond
دربدر خانه بدوش
I was looking for you every where .
دربدر عقبت می گشتم
vagabonds
دربدر خانه بدوش
waif
بچه بی صاحب ادم دربدر
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
vortices
سرگردان
gadabout
سرگردان
mazed
سرگردان
discursive
سرگردان
dp
سرگردان
astray
سرگردان
strafed
سرگردان
adrift
سرگردان
wanderings
سرگردان
vortexes
سرگردان
vortex
سرگردان
strafes
سرگردان
wandering
سرگردان
erratic
سرگردان
straggler
سرگردان
runabout
سرگردان
wanderer
سرگردان
stragglers
سرگردان
strafe
سرگردان
straying
سرگردان
runabouts
سرگردان
strayed
سرگردان
forlorn
سرگردان
strays
سرگردان
stray
سرگردان
derelict
ناو سرگردان
stray current
جریان سرگردان
to be in a quandery
سرگردان یامتحیرشدن
to be on tenter hooks
سرگردان بودن
to be on tenters
سرگردان بودن
frustrated cargo
کالای سرگردان
extravagate
سرگردان شدن
to go a
سرگردان شدن
errantly
بطور سرگردان
eddy current
جریان سرگردان
to lead a
سرگردان کردن
divagate
سرگردان شدن
to be
[left]
stranded
سرگردان شدن
stray
گم شده یا سرگردان .
wander
سرگردان بودن
straggling
سرگردان اواره
straggled
سرگردان اواره
straggles
سرگردان اواره
stragglers
فراری سرگردان
straggle
سرگردان اواره
straggler
فراری سرگردان
errant
سرگردان حادثه جو
strays
گم شده یا سرگردان .
wander
سرگردان شدن
wandered
سرگردان بودن
wanders
سرگردان بودن
straying
گم شده یا سرگردان .
wandered
سرگردان شدن
wanders
سرگردان شدن
erratically
بطور سیاریا سرگردان
dodgers
دور سرگردان جاخالی کن
traipses
سرگردان بودن ول گشتن
ghost signals
علایم راداری سرگردان
traipse
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
سرگردان بودن ول گشتن
dodger
دور سرگردان جاخالی کن
awash
سرگردان بر روی امواج دریا
straggled
هرزه روییدن سرگردان بودن
roil
مخلوط کردن سرگردان شدن
straggle
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggles
هرزه روییدن سرگردان بودن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
chaining
اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
straggles
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
strangle
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
stray
سرگردان شدن منحرف شدن
straying
سرگردان شدن منحرف شدن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
strays
سرگردان شدن منحرف شدن
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...