|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 12 (2 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
pending ![]() |
درطی | ||||
during | درطی | ||||
as something is [was] going on | درطی | ||||
Other Matches | |||||
courses | درطی درضمن | ||||
coursed | درطی درضمن | ||||
course | درطی درضمن | ||||
In the course of the past centuries. | درطی قرنهای گذشته | ||||
In the course of the discussions. | درطی مذاکرات ومباحثات | ||||
As events unfolded I realized that ... | درطی رویداد ها پی بردم که ... | ||||
orthogenesis | اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان | ||||
curing | پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند | ||||
logistics | شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند |
Recent search history | |
|