Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English
Persian
insulin coma therapy
درمان با اغماء انسولینی
Other Matches
therapists
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist
متخصص درمان شناسی درمان شناس
comatose
اغماء
comas
اغماء
coma
اغماء
coma vigil
اغماء با چشمان باز
heparinize
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy
درمان متمرکز بر درمان جو
medicaments
درمان
medicament
درمان
cures
درمان
cured
درمان
remedied
درمان
clients
درمان جو
client
درمان جو
medicative
درمان کن
remedying
درمان
natural philosophy
درمان
remediless
بی درمان
remedies
درمان
immedicable
بی درمان
water cure
اب درمان
cure
درمان
irremediable
بی درمان
treatments
درمان
remedy
درمان
therapy
درمان
treatment
درمان
aversion therapy
درمان اجتنابی
cure all
درمان هر درد
operable
قابل درمان
kinesalgia
جنبش درمان
interpretive therapy
درمان تفسیری
depth therapy
درمان عمقی
marriage therapy
درمان زناشویی
healable
درمان پذیر
hydropathist
اب درمان دان
existential therapy
درمان وجودی
electrotherapeutics
درمان برقی
iamatology
درمان شناسی
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
direct therapy
درمان رهنمودی
inpatient
تحت درمان
pithiatism
درمان تلقینی
placebo therapy
درمان با دارونما
It'll be OK.
<idiom>
درمان میشود!
treatable
قابل درمان
therapeutist
درمان شناس
therapeutics
درمان شناسی
post treatment follow up
پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics
روح درمان
quadrangular therapy
درمان دو زوجی
relationship therapy
درمان ارتباطی
remediable
درمان پذیر
remediless
درمان ناپذیر
social therapy
درمان اجتماعی
supportive therapy
درمان حمایتی
therapeusis
درمان شناسی
treated
درمان شدن
curative
درمان بخش
remedy
درمان کردن
remedying
درمان میزان
remedying
درمان کردن
faith cure
درمان اعتقادی
faith healing
درمان اعتقادی
remedies
درمان میزان
physiotherapy
درمان فیزیکی
psychotherapy
درمان روانی
cure
درمان بخشیدن
chemotherapy
درمان دارویی
remedy
درمان میزان
remedies
درمان کردن
treats
درمان کردن
treats
درمان شدن
incurable
بی درمان بیچاره
incurable
درمان ناپذیر
treat
درمان شدن
treated
درمان کردن
cured
درمان بخشیدن
treat
درمان کردن
cures
درمان بخشیدن
remedied
درمان میزان
remedied
درمان کردن
aceology
درمان شناسی
adjuvent therapy
درمان تکمیلی
cooperative therapy
درمان تعاونی
corrective therapy
درمان اصلاحی
analytic therapy
درمان تحلیلی
adjunctive therapy
درمان جنبی
an active remedy
درمان کاری
active therapy
درمان فعال
conjoint therapy
درمان زوجی
multiple therapy
درمان تعاونی
electroconvulsive therapy
درمان با تشنج برقی
electroshock therapy
درمان با ضربه برقی
therapeutist
متخصص درمان شناسی
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
electric convulsive therapy
درمان با تشنج برقی
homeopaths
جور درمان خواه
homoeopaths
جور درمان خواه
directive group therapy
درمان رهنمودی گروهی
homeopath
جور درمان خواه
ect
درمان با تشنج برقی
Patience is a plaster for all sores .
<proverb>
صبر,درمان هر دردیست .
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
shock therapy
درمان با ضربه برقی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
neuropsychiatric
درمان روانی عصبی
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
indoklon therapy
درمان با استنشاق اندوکلون
mud bath
گل مالی تن برای درمان
therapeutic
وابسته به درمان شناسی
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
insulin shock therapy
درمان با ضربه انسولین
carbon dioxide therapy
درمان با انیدرید کربنیک
sex therapy
درمان اختلالات جنسی
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodist
متخصص درمان وحفافت پاها
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
endodontic therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
hydropathic
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
physiatrics
درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
chiropodists
متخصص درمان وحفافت پاها
implosive therapy
درمان با غرقه سازی تجسمی
Jealousy is a remediless disease.
<proverb>
یسد درد بى درمان است .
occupational therapy
درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
to seek a remedy for something
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
crymotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy
درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com