English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
English Persian
thumper دروغ شاخدار
fairy tale دروغ شاخدار
fairy tales دروغ شاخدار
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
Search result with all words
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
horned شاخدار
cornuted شاخدار
cuspidate شاخدار
cuspidated شاخدار
rousing شاخدار
cusped شاخدار
staghorn موت شاخدار
pintado مرغ شاخدار
cowfish یکجورماهی شاخدار
guinea hen مرغ شاخدار
gig lamps عینک شاخدار
guinea fowl مرغ شاخدار
keet جوجه مرغ شاخدار
horned design طرح شاخدار [یا شاخ گوزن]
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
fibster دروغ گو
fib دروغ
falsehood دروغ
fibbed دروغ
equivocation دروغ
calumny دروغ
perjurious دروغ
fibbing دروغ
false accusation دروغ
falsehoods دروغ
calumnies دروغ
fibs دروغ
lie دروغ
lied دروغ
lies دروغ
falsity دروغ
false دروغ
fable دروغ
fables دروغ
untrue دروغ
in reproof of lying درنکوهش دروغ
it proved false دروغ درامد
jack o' lantern دروغ نور
it proved false دروغ بود
to spin yarns دروغ ساختن
fictitiousness بخودبستگی دروغ
false oath سوگند دروغ
false oath قسم دروغ
falseness دروغ بودن
to invent stories دروغ ساختن
jactation دعوی دروغ
jactitation دعوی دروغ
tarradiddle دروغ کوچک
white lie دروغ سفید
fairy tales دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شگفتانگیز
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
disinformation دروغ پراکنی
to forge a lie دروغ بافتن
to give the lie to دروغ در اوردن
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lies دروغ سفید
taradiddle دروغ کوچک
lay to دروغ گفتن
lie detector دروغ سنج
pathometer دروغ سنج
pseudologia fantastica دروغ پردازی
pseudology دروغ گویی
ruise اخبار دروغ
A pack of lies . یک مشت دروغ
swearword قسم دروغ
to tell a lie دروغ گفتن
leasing دروغ گویی
belying دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
fiction وهم دروغ
fictions وهم دروغ
gab دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
falsely بطور دروغ
falsehood سخن دروغ
belie دروغ گفتن
lies :دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
bung ساقی دروغ
bunged ساقی دروغ
bunging ساقی دروغ
bungs ساقی دروغ
whiff دروغ گفتن
lied :دروغ گفتن
lie دروغ گفتن
falsehoods سخن دروغ
weasel دروغ گفتن
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
perjure سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
forswear سوگند دروغ خوردن
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswears سوگند دروغ خوردن
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
plumper دروغ صرف سقوط
white lie دروغ مصلحت آمیز
perjure گواهی دروغ دادن
it sounds false دروغ بنظر میرسد
lie detector دستگاه کشف دروغ
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
manswear سوگند دروغ خوردن
perjuring شهادت دروغ دادن
perjure شهادت دروغ دادن
perjures سوگند دروغ خوردن
perjures گواهی دروغ دادن
perjuring گواهی دروغ دادن
perjures قسم دروغ خوردن
perjures شهادت دروغ دادن
perjuring سوگند دروغ خوردن
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
perjure قسم دروغ خوردن
falsism سخن دروغ و بی مزه
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
false witness گواهی یاشهادت دروغ
perjuring قسم دروغ خوردن
he lied to me بمن دروغ گفت
whiff دروغ در چیزی گفتن
perjured نقص عهد کرده دروغ
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
plumper فربه کننده دروغ محض
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com