Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
long sea
دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
Other Matches
short sea
دریایی که خیزابهای ان خردوغیرمنظم است
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
orc
جانور بزرگ دریایی
orca
جانور بزرگ دریایی
rosefish
ماهی بزرگ وخوراکی دریایی
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
albatross
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
the waves of the sea
خیزابهای دریا
A big head has a big ache.
<proverb>
سر بزرگ درد زیادى هم دارد.
leather back
لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
leviathans
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
hypostyle hall
[اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
labyrinthodon
سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
opah
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape .
مرتب ومنظم
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
fractal
<adv.>
<noun>
شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
primp
مرتب ومنظم ساختن
jogger
دونده با گامهای اهسته ومنظم
joggers
دونده با گامهای اهسته ومنظم
I am very orderly and systematic in my work .
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Joshegan
جوشقان
[این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
marines
دریایی
thalaesic
دریایی
salty
دریایی
marine
دریایی
pelagian
دریایی
nautical
دریایی
maritime
دریایی
dogfish
سگ دریایی
saltier
دریایی
thalassic
دریایی
saltiest
دریایی
shark
سگ دریایی
seas
دریایی
sharks
سگ دریایی
sea
دریایی
benthic
ته دریایی
sea born
دریایی
sea pier
سد دریایی
naval
دریایی
erne
دال دریایی
hurricane
طوفان دریایی
sea frontiers
مرزهای دریایی
eagle fisher
عقاب دریایی
geographical mile
میل دریایی
sea locust
ملخ دریایی
piracy
راهزنی دریایی
fucus
کتانجک خس دریایی
piracy
دزدی دریایی
echinus
خارپوست دریایی
data mile
میل دریایی
hurricanes
طوفان دریایی
sea dog
خوک دریایی
daphne
حوری دریایی
porpoise
گراز دریایی
sea cucumber
راب دریایی
sea cow
گاو دریایی
sea duty
ماموریت دریایی
sea power
کشور دریایی
sea elephant
فیل دریایی
echinus
بلوط دریایی
sea flower
شقایق دریایی
sea dog
گاو دریایی
sea mail
پست دریایی
erne
عقال دریایی
evening naval twilight
غروب دریایی
rock sucker
مارماهی دریایی
fairy bird
پرستوک دریایی
rover
دزد دریایی
sea swallow
چلچله دریایی
fairy bird
چلچله دریایی
scray
پرستوک دریایی
sea monster
هیولای دریایی
salangane
پرستوک دریایی
salangane
چلچله دریایی
sea swallow
پرستوک دریایی
sea marks
علامات دریایی
fanal
فانوس دریایی
sea plane
هواپیمایی دریایی
sea nymph
پری دریایی
sea bass
گرگ دریایی
floatplane
هواپیمای دریایی
floating trade
تجارت دریایی
evening naval twilight
شفق دریایی
sea anemone
شقایق دریایی
flag officer
افسر دریایی
fish hawk
دال دریایی
sea pad
ستاره دریایی
finger fish
ستاره دریایی
scray
چلچله دریایی
mermaid
حوری دریایی
nautical mile
مایل دریایی
nautical mile
میل دریایی
reefs
صخره دریایی
reefs
تپه دریایی
reef
صخره دریایی
reef
تپه دریایی
kelp
اشنه دریایی
rear admirals
سرتیپ دریایی
medusa
ستاره دریایی
rear admiral
سرتیپ دریایی
marooner
دزد دریایی
nautical miles
میل دریایی
nautical almanac
زیج دریایی
starfish
ستاره دریایی
naval attache
وابسته دریایی
hydrographic chart
نقشه دریایی
naval activity
یکان دریایی
nautical twilight
شفق دریایی
nautical terms
اصطلاحات دریایی
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
nautical chart
نقشه دریایی
nautical miles
مایل دریایی
mark sensing
نشان دریایی
maritime trade
تجارت دریایی
marine insurance
بیمه دریایی
marine forces
تفنگداران دریایی
marine climate
اب و هوای دریایی
seaports
بندر دریایی
seaport
بندر دریایی
lighthouses
فانوس دریایی
light house
چراغ دریایی
maritime lien
امتیاز دریایی
maritime lien
برتری دریایی
maritime law
قوانین دریایی
maritime law
حقوق دریایی
maritime commerce
بازرگانی دریایی
mariner's compass
قطبنمای دریایی
marine sand
ماسه دریایی
marine regatta
ریل دریایی
marine railway
ریل دریایی
lighthouse
فانوس دریایی
submarines
زیر دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com