English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to inhabit a house در خانهای ساکن شدن
Other Matches
polythalmous چند خانهای
own a house خانهای دارم
own a house دارای خانهای هستم
departmental intelligence اطلاعات وزارت خانهای
to let a house خانهای را اجاره دادن
to have the run of a house اختیار خانهای را داشتن
to front a house with marble نمای خانهای رابامرمرساختن
estaminet قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
alias وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglars کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
aliases وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglar کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
kheda کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
frame house خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
anchor cell خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
burglarious مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
palafitte خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
stillest ساکن
stiller ساکن
stills ساکن
occupiers ساکن
irenic ساکن
occupier ساکن
still ساکن
inhabitant ساکن
denizen ساکن
habitant ساکن
domiciled ساکن
resident ساکن
inmate ساکن
dweller ساکن
slack water اب ساکن
residents ساکن
denizens ساکن
stilly ساکن
abider ساکن
stationary ساکن
abiding ساکن
waveless ساکن
occupants ساکن
dead ساکن
dwelling ساکن
dwellings ساکن
resting ساکن
occupant ساکن
statist ساکن
residing ساکن
static ساکن
inmates ساکن
quiescent ساکن
inert ساکن
lodgers ساکن
lodger ساکن
hellion ساکن جهنم
hibernian ساکن ایرلند
bedlamite ساکن تیمارستان
hospitaler ساکن بیمارستان
idle position وضعیت ساکن
abhide ساکن شدن
dead load بار ساکن
chthonic ساکن زیرزمین
pekingeses ساکن شهرپکن
chthonian ساکن زیرزمین
breake contact کنتاکت ساکن
domiciled in tehran ساکن تهران
earthling ساکن جهان
electrostatics الکتریسیته ساکن
indwell ساکن شدن
calming ساکت ساکن
state of rest حالت ساکن
static electricity الکتریسیته ساکن
static friction اصطکاک ساکن
static charge برق ساکن
staticize ساکن کردن
stationary bed بستر ساکن
stationary phase فاز ساکن
stationary wave موج ساکن
suburbanite ساکن حومه
sylvan ساکن جنگل
to animals ساکن زمین
townee ساکن شهر
woodsy ساکن جنگل
townie ساکن شهر
townies ساکن شهر
standing wave موج ساکن
stagirite ساکن شهر
isthmian ساکن تنگه
isthmic ساکن تنگه
levanter ساکن خاور
levantine ساکن خاور
level point سطح اب ساکن
libyan ساکن لیبی
lunarian ساکن ماه
nonresidence غیر ساکن
nonresidency غیر ساکن
pelagic ساکن دریا
rest mass جرم ساکن
rest position وضعیت ساکن
rusticate ساکن ده شدن
seasider ساکن دریاکنار
silvicolous ساکن جنگل
static electricity برق ساکن
sojourner ساکن موقتی
populating ساکن شدن
populates ساکن شدن
colonising ساکن شدن در
populate ساکن شدن
colonize ساکن شدن در
colonized ساکن شدن در
colonizes ساکن شدن در
colonizing ساکن شدن در
dwells ساکن بودن
settles ساکن کردن
inhabit ساکن شدن
inhabiting ساکن شدن
inhabits ساکن شدن
denizen ساکن کردن
denizens ساکن کردن
colonises ساکن شدن در
colonised ساکن شدن در
abides ساکن شدن
quiet ساکن خاموش
mountaineer ساکن کوه
mountaineers ساکن کوه
dwelt ساکن بود
dwelled ساکن بودن
people ساکن شدن
peopled ساکن شدن
peoples ساکن شدن
peopling ساکن شدن
steadied ساکن شدن
dwell ساکن بودن
abide ساکن شدن
abided ساکن شدن
settle ساکن کردن
steadies ساکن شدن
calmest ساکت ساکن
freeman ساکن شهر
Aborigine ساکن اولیه
calms ساکت ساکن
easterner ساکن مشرق
easterners ساکن مشرق
northern ساکن شمال
steadiest ساکن شدن
calmer ساکت ساکن
calmed ساکت ساکن
quietest ساکن خاموش
pekineses ساکن شهرپکن
calm ساکت ساکن
pekinese ساکن شهرپکن
steadying ساکن شدن
steady ساکن شدن
freemen ساکن شهر
pacific اقیانوس ساکن
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
sybarite ساکن شهر سیباریس
riverain ساکن ساحل رودخانه
static وابسته به اجسام ساکن
boring stay قسمت ساکن مقابل
statically در حال ایستاده یا ساکن
rain worm ساکن زمین دنیوی
teutonize ساکن المان کردن
stanch ساکن شدن فرونشاندن
slummer ساکن محلات کثیف
static generator مولد برق ساکن
non-resident company [British E] شرکت غیر ساکن
standard قسمت ساکن دستگاه
exurbanite ساکن خارج شهر
low lander ساکن نواحی پست
electro statics علم برق ساکن
pelagian دریانشین ساکن دریا
non-resident corporation [American E] شرکت غیر ساکن
standards قسمت ساکن دستگاه
terre tenant متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
dwelled ساکن شدن زمان توقف
squat بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatting بی اجازه در زمینی ساکن شدن
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
squatted بی اجازه در زمینی ساکن شدن
dwells ساکن شدن زمان توقف
stator قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
squats بی اجازه در زمینی ساکن شدن
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
electronography ثبت خواص الکتریسته ساکن
housing چارچوب قسمت ساکن دستگاه
delphian ساکن معبد دلف یونان
delphic ساکن معبد دلف یونان
dwell ساکن شدن زمان توقف
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
over housed ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
trolls غول یا جن ساکن غار وکوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com