Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
English
Persian
golden handshake
دستخوش بازنشستگی
golden handshakes
دستخوش بازنشستگی
Other Matches
undergoes
دستخوش
undergo
دستخوش
prey
دستخوش
undergone
دستخوش
undergoing
دستخوش
at the mercy of
در اختیار دستخوش
tosser
دستخوش امواج
adrift
دستخوش طوفان
peccable
دستخوش خطا
subject to the flood
دستخوش سیل
victim
دستخوش شکار
victims
دستخوش شکار
windblown
دستخوش باد
pensionable age
سن بازنشستگی
retirement
بازنشستگی
superannuation
بازنشستگی
retired ness
بازنشستگی
passive
دستخوش عامل خارجی
drifted
دستخوش پیشامد بودن
passives
دستخوش عامل خارجی
drifts
دستخوش پیشامد بودن
drift
دستخوش پیشامد بودن
drifting
دستخوش پیشامد بودن
sentient
حساس دستخوش احساسات
retired
مربوط به بازنشستگی
retired pay
حقوق بازنشستگی
pension funds
وجوه بازنشستگی
retiring pension
حقوق بازنشستگی
pension insurance
بیمه بازنشستگی
old age pension
مستمری بازنشستگی
old age pension
حقوق بازنشستگی
pension fund
صندوق بازنشستگی
old age insurance
بیمه بازنشستگی
superannuation
کهولت بازنشستگی
pensions
مستمری بازنشستگی
pensionable
شایسته بازنشستگی
pension
مستمری بازنشستگی
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
tideland
زمین ساحلی دستخوش جزرومد
obsessive
دستخوش یک فکر یامیل قوی
obsessively
دستخوش یک فکر یامیل قوی
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
pension
حقوق بازنشستگی پانسیون
pensions
حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pensions
حقوق بازنشستگی پانسیون
pension
حقوق بازنشستگی یا تقاعد
planker
گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
victimises
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
to save for retirement
برای بازنشستگی پس انداز کردن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
IRA
مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
golden handshake
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
Any reform of the pension law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
accrued benefit
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
tossed
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
toss
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com