Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
Other Matches
handie talkie
رادیوی کوچک دستی ترانزیستوری
crystal set
رادیوی ترانزیستوری
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
miniperipheral
دستگاه جانبی کوچک
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
dial gage
دستگاه اندازه گیری تغییربعدهای بسیار کوچک
transistorized
ترانزیستوری
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
joint
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
tube set
رادیوی لامپی
automobile radio equipment
رادیوی اتومبیل
portable receiver
رادیوی دستی
auto radio
رادیوی اتومبیل
regenerative receiver
رادیوی واکنشی
superheterodyne receiver
رادیوی سوپرهترودینی
radio telescope
رادیوی نجومی
radio telescopes
رادیوی نجومی
transistor
معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
transistors
معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
all wave receiver
رادیوی تمام موج
d.c. receiver
رادیوی جریان مستقیم
directional radio
رادیوی جهت دار
portable receiver
رادیوی قابل حمل
audio
چرخ نوار ضبط مغناطیسی در یک پوشش کوچک که وارد دستگاه ضبط صدا میشود
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
ttl
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
CB
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
traffics
مخابره
despatch
مخابره
message line
خط مخابره
trafficked
مخابره
trafficking
مخابره
traffick
مخابره
traffic
مخابره
communication
مخابره
messages
مخابره
transmission
مخابره
transmissions
مخابره
message
مخابره
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
transmissions
مخابره کردن
signal bridge
پل مخابره ناو
transmissions
مخابره مخابرات
squawks
مخابره کردن
satellite communications
مخابره ماهوارهای
syncheronous communications
مخابره همزمان
transmission
مخابره کردن
retransmission
مخابره مجدد
data communication
مخابره داده ها
serial tranmission
مخابره نوبتی
transmission
مخابره مخابرات
transmittancy
ارسال مخابره
transmittance
ارسال مخابره
transmittal
ارسال مخابره
transmission security
تامین مخابره
transmission rate
سرعت مخابره
transmission rate
نرخ مخابره
transmission error
خطای مخابره
telegram
مخابره تلگرافی
telegrams
مخابره تلگرافی
neutral transmission
مخابره خنثی
telegraphed
مخابره تلگرافی
telegraphic message
مخابره تلگرافی
signal
مخابره کردن
signalled
مخابره کردن
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
synchronous transmission
مخابره همزمان
synchronous transmission
مخابره همگام
simplex transmission
مخابره ساده
flags
پرچم مخابره
signaled
مخابره کردن
polar transmission
مخابره قطبی
telegraph
مخابره تلگرافی
telegraphing
مخابره تلگرافی
boat call
مخابره با قایق
squawked
مخابره کردن
telegraphs
مخابره تلگرافی
squawk
مخابره کردن
analog transmission
مخابره قیاسی
flag
پرچم مخابره
parallel transmission
مخابره موازی
digital transmission
مخابره دیجیتال
visual communication
مخابره بصری
communicating
مخابره کردن
dispateh
مخابره کردن
end of transmission
انتهای مخابره
flag hoist
مخابره با پرچم
wires
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
wirable
قابل مخابره
data transmission
مخابره داده
data transmission
مخابره داده ها
duplex transmission
مخابره دورشتهای
radios
با بی سیم مخابره کردن
retransmit
دوباره مخابره کردن
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
jammed
مانع مخابره شدن
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
dispatch
مخابره کردن ارسال
radioing
با بی سیم مخابره کردن
dispatches
مخابره کردن ارسال
despatched
مخابره کردن ارسال
radio
با بی سیم مخابره کردن
despatches
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
despatching
مخابره کردن ارسال
radioed
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
jam
مانع مخابره شدن
helio
ایینه مخابره پیام
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
etb
انتهای بلاک مخابره
semaphore
مخابره با پرچم دستی
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
jams
مانع مخابره شدن
transmitted data
دادههای مخابره شده
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
signaled
مخابره کردن علامت دادن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
signal
مخابره کردن علامت دادن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com