English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
English Persian
handstand دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstands دست ها بزمین وپاهادر هوا
Other Matches
aground بزمین
fells بزمین زدن
to lick the dust بزمین خوردن
to knock down بزمین زدن
to hurl down بزمین زدن
to hew down بزمین افکندن
to laylow بزمین زدن
to cast down بزمین زدن
set down بزمین گذاشتن
land vi بزمین رسیدن
felling بزمین زدن
felled بزمین زدن
To stamp the ground . با پا بزمین کوبیدن
ground بزمین نشستن
landed وابسته بزمین
To fall head first . با سر بزمین خوردن
overbear بزمین زدن
to set down بزمین گذاشتن
to measure one'd length رو بزمین خوابیدن
land بزمین نشستن
fell بزمین زدن
geomorphic شبیه بزمین زمینی
knock down باضربت بزمین کوبیدن
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
captive balloon بالون بزمین بسته
rootle پوز بزمین زدن
to bring to ruin فناکردن بزمین زدن
the horse paws the ground اسب سم بزمین میزنند
to clatter down با صدا بزمین افتادن
landing بزمین نشستن هواپیما
landings بزمین نشستن هواپیما
fall out ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
to lay down ones arms سلاح خودرا بزمین گذاشتن
lobbed چیزی راسنگین بزمین زدن
stratus ابر گسترده ونزدیک بزمین
lobs چیزی راسنگین بزمین زدن
floor بزمین زدن شکست دادن
lobbing چیزی راسنگین بزمین زدن
floored بزمین زدن شکست دادن
floors بزمین زدن شکست دادن
lob چیزی راسنگین بزمین زدن
trailer گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailers گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
to lay by the heels در بند نهادن بزمین زدن
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
kite balloon یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicked صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
to knock down زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crushes له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com