Dictiornary-Farsi | دعوی قابل استماع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
prima facie case	دعوی قابل استماع


Other Matches

hearing	استماع دعوی
hearings	استماع دعوی
plausible	قابل استماع
litigable	قابل طرح دعوی
prima facie case	دعوی قابل طرح
auditioning	قدرت استماع استماع
audition	قدرت استماع استماع
auditioned	قدرت استماع استماع
auditions	قدرت استماع استماع
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
listens	استماع
listening	استماع
listen	استماع
listened	استماع
oyer	استماع
hears	استماع کردن
listen	استماع کردن
oyer and terminer	استماع و قطع
hearken	استماع کردن
audibility	قابلیت استماع
hear	استماع کردن
hark	استماع کردن
hear	استماع کردن
hearing	استماع دادرسی
hearings	استماع دادرسی
listen	پذیرفتن استماع کردن
heard	استماع کرد خبرداشت
listening	پذیرفتن استماع کردن
listened	پذیرفتن استماع کردن
listens	پذیرفتن استماع کردن
oyer	تقاضای استماع یا دادرسی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
claim	دعوی
professions	دعوی
claimed	دعوی
profession	دعوی
claims	دعوی
claiming	دعوی
suit at law	دعوی
quarrel	دعوی
quarrels	دعوی
pretensions	دعوی
strife	دعوی
lawsuit	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
case	دعوی
quarreling	دعوی
lawsuits	دعوی
quarreled	دعوی
cases	دعوی
pretension	دعوی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
counterclaim	دعوی متقابل
proceeding for damage	دعوی خسارت
ancillary suit	دعوی طاری
substituted service	اوراق دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
prime impression	دعوی بدوی
issue	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
issues	موضوع دعوی
prime impression	دعوی ابتدایی
quarrelling	دعوی کردن
admissible case	دعوی مسموع
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
personal action	دعوی منقول
claimants	اصحاب دعوی
party to a suit	طرف دعوی
parties	اصحاب دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
cases	دعوی مورد
cases	دعوی مرافعه
mertis of the case	ماهیت دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
waiving a claim	اسقاط دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
personal action	دعوی شخصی
s.c	همان دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
opponents	طرف دعوی
opponent	طرف دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
civil action	دعوی مدنی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
counter claim	دعوی متقابل
post litem motam	پس از طرح دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
retraxit	استرداد دعوی
litigation	دعوی قضایی
subject of debate	موضوع دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
possessory action	دعوی مالکیت
litigants	اصحاب دعوی
criminal action	دعوی جزایی
cross action	دعوی متقابل
case	دعوی مورد
bringing an action	اقامه دعوی
object of claim	خواسته دعوی
set off	دعوی متقابل
case	دعوی مرافعه
set up claim to	دعوی کردن
litigation	ترافع دعوی
quarrel	دعوی کردن
sue	دعوی کردن
suit	خواستگاری دعوی
quarreling	دعوی کردن
hypothetical case	دعوی فرضی
quitclaim	ترک دعوی
quarrelled	دعوی کردن
jactation	دعوی دروغ
jactitation	دعوی دروغ
suited	خواستگاری دعوی
suits	خواستگاری دعوی
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
quarreled	دعوی کردن
disclaimer	ترک دعوی
sues	دعوی کردن
sued	دعوی کردن
disclaimers	ترک دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
lis mota	شروع دعوی
quarrels	دعوی کردن
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
acquittance	ترک دعوی
acquittance	سندترک دعوی
suing	دعوی کردن
the litigants	طرفین دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
litigant	طرف دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
parties	متداعیین اطراف دعوی
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
traversing	تکذیب کردن دعوی
traversed	تکذیب کردن دعوی
real action	دعوی غیر منقول
replevin	دعوی اعاده مالکیت
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
security for costs	تامین هزینه دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
seduction	دعوی فریب و اغوا
judge advocate	اقامه کننده دعوی
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
subduct	ترک دعوی کردن
secta	ادله خواهان دعوی
quitclaim	سند ترک دعوی
litigating	طرح دعوی کردن
disaffirm	ترک دعوی کردن
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
relinquish	ترک دعوی کردن
relinquished	ترک دعوی کردن
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
traverses	تکذیب کردن دعوی
quarreling	دعوی کردن منازعه
disclaiming	ترک دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن منازعه
quarrelling	دعوی کردن منازعه
querela	دعوی مطروح در محکمه
action in personam	دعوی بر علیه شخص
disclaims	ترک دعوی کردن
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
disclaimed	ترک دعوی کردن
disclaim	ترک دعوی کردن
quarrels	دعوی کردن منازعه
litigate	طرح دعوی کردن
bills	گزارش جریان دعوی
lose the case	محکوم شدن در دعوی
litigated	طرح دعوی کردن
traverse	تکذیب کردن دعوی
quarreled	دعوی کردن منازعه
quarrel	دعوی کردن منازعه
bill	گزارش جریان دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
relinquishes	ترک دعوی کردن
litigates	طرح دعوی کردن
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
non suit	ترک دعوی به وسیله خواهان
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
lawsuits	دادخواهی طرح دعوی در دادگاه