Dictiornary-Farsi | دعوی قضایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
litigation	دعوی قضایی


Other Matches

restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
judiciary	قضایی
juratory	قضایی
judicial	قضایی
jurisdiction	قضایی
jural	قضایی
juridical	قضایی
institution	تاسیس قضایی
quasi judicial	شبه قضایی
precedent	رویه قضایی
precedents	رویه قضایی
judicial precedent	رویه قضایی
jurisdiction	حوزهء قضایی
judicial delegation	تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence	اماره قضایی
the rule of law	تامین قضایی
rogatory	نیابت قضایی
judicial settlement	حل اختلاف قضایی
judicature	حوزه قضایی
judicature	قوه قضایی
judicial immunity	مصونیت قضایی
legal aid	معاضدت قضایی
legal	شرعی قضایی
legal assistance	مشاوره قضایی
miscarriage of justice	اشتباه قضایی
miscarriages of justice	اشتباه قضایی
judiciary	قوه قضایی
law agent	نماینده قضایی
law court	دادگاه قضایی
law courts	دادگاه قضایی
legal suit	تعقیب قضایی
presumption juris tantum	اماره قضایی
judicial assistance	معاضدت قضایی
judicial settlement	تسویه قضایی
district attorneys	بازپرس بخش قضایی
district attorney	بازپرس بخش قضایی
sub judice	بدون تصمیم قضایی
legal advice	مشورت یا نظر قضایی
extrajudicial	خارج ازصلاحیت قضایی
enforcement of judgement	اجرای احکام قضایی
justiciar	مامور قضایی عالیرتبه
legal assistance	کمکهای قضایی شرح علایم
adjudge	با حکم قضایی فیصل دادن
proetor	متصدی امور قضایی وکشوری
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc	ازادی دراخذ تصمیم قضایی
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum	گفته افهار نظر قضایی
dictums	گفته افهار نظر قضایی
rogatory letters	نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory	نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
sokeman	فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre	واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict	درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadres	واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
exegesis	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners	هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegeses	تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law	نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
coroner	هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
concurrent jurisdiction	رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism	استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
knight marshal	کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
prohibition	حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
permission	اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
legalism	اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroner	مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners	مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
cases	دعوی
lawsuits	دعوی
profession	دعوی
professions	دعوی
case	دعوی
pretension	دعوی
lawsuit	دعوی
suit at law	دعوی
strife	دعوی
pretensions	دعوی
claims	دعوی
claim	دعوی
quarrel	دعوی
claimed	دعوی
quarreled	دعوی
quarrels	دعوی
quarrelling	دعوی
claiming	دعوی
quarrelled	دعوی
quarreling	دعوی
initiating proceedings	اقامه دعوی
cause of claim	منشاء دعوی
jactation	دعوی دروغ
bringing an action	اقامه دعوی
ancillary suit	دعوی طاری
admissible case	دعوی مسموع
waiving a claim	اسقاط دعوی
acquittance	سندترک دعوی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
acquittance	ترک دعوی
personal action	دعوی شخصی
civil action	دعوی مدنی
claim for restitution	دعوی استرداد
proceeding for damage	دعوی خسارت
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
lis mota	شروع دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
quitclaim	ترک دعوی
prime impression	دعوی ابتدایی
prime impression	دعوی بدوی
post litem motam	پس از طرح دعوی
possessory action	دعوی مالکیت
personal action	دعوی منقول
party to a suit	طرف دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
object of claim	خواسته دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
retraxit	استرداد دعوی
right of action	حق اقامه دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
counter claim	دعوی متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
criminal action	دعوی جزایی
cross action	دعوی متقابل
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
the litigants	طرفین دعوی
substituted service	اوراق دعوی
hypothetical case	دعوی فرضی
subject of debate	موضوع دعوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
jactitation	دعوی دروغ
set up claim to	دعوی کردن
set off	دعوی متقابل
mertis of the case	ماهیت دعوی
suit	خواستگاری دعوی
disclaimer	ترک دعوی
suits	خواستگاری دعوی
issue	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
litigation	ترافع دعوی
suing	دعوی کردن
parties	اصحاب دعوی
claimants	اصحاب دعوی
pretension	دعوی خودفروشی
s.c	همان دعوی
case	دعوی مرافعه
quarrel	دعوی کردن
disclaimers	ترک دعوی
quarrels	دعوی کردن
quarrelling	دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن
cases	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
cases	دعوی مورد
quarreling	دعوی کردن
quarreled	دعوی کردن
pretensions	دعوی خودفروشی
sues	دعوی کردن
issues	موضوع دعوی
hearings	استماع دعوی
suited	خواستگاری دعوی
litigants	اصحاب دعوی
opponent	طرف دعوی
litigant	طرف دعوی
opponents	طرف دعوی
plea	پاسخ دعوی
pleas	پاسخ دعوی
sued	دعوی کردن
hearing	استماع دعوی
sue	دعوی کردن
prima facie case	دعوی قابل طرح
quarreling	دعوی کردن منازعه
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
quarrelled	دعوی کردن منازعه
querela	دعوی مطروح در محکمه
replevin	دعوی اعاده مالکیت
quarrelling	دعوی کردن منازعه
judge advocate	اقامه کننده دعوی
quarrels	دعوی کردن منازعه
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
prima facie case	دعوی قابل استماع
quitclaim	سند ترک دعوی
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
relinquish	ترک دعوی کردن
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
real action	دعوی غیر منقول
relinquished	ترک دعوی کردن
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
lose the case	محکوم شدن در دعوی
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
litigable	قابل طرح دعوی
relinquishes	ترک دعوی کردن
pretend to	دعوی یا ادعا کردن