English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
stockbroking دلالی بورس واوراق بهادار
stockbrokerage دلالی بورس واوراق بهادار
Other Matches
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchange بورس اوراق بهادار
stock exchanges بورس اوراق بهادار
bourse [in a non-English-speaking country] بورس اوراق بهادار
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
special handling ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
commissions دلالی
commissions حق دلالی
commissioning دلالی
commissioning حق دلالی
mediation دلالی
commission دلالی
commission حق دلالی
brokage حق دلالی
broking دلالی
factorship دلالی
brokerage fee حق دلالی
brokerage حق دلالی
brokerage دلالی
factorage دلالی
jobs دلالی کردن
job دلالی کردن
overrider حق دلالی زیاد
brokerage پول دلالی
agiotage دلالی برات
overrider حق دلالی فوق العاده
procuration جاکشی دلالی محبت
procuance جاکشی دلالی محبت
procuration fee حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
priced بهادار
papering اوراق بهادار
papered اوراق بهادار
drafted اوراق بهادار
bourse بازاراوراق بهادار
paper اوراق بهادار
drafts اوراق بهادار
negotiable instruments اوراق بهادار
draft اوراق بهادار
negotiable papers اوراق بهادار
papers اوراق بهادار
securities اوراق بهادار
negotiable instrument اسناد بهادار
semi-precious نیمه بهادار
valuable goods اشیاء بهادار
valuables چیزهای بهادار
bonds اوراق بهادار
registered securities اوراق بهادار با نام
government securities اوراق بهادار دولتی
portfolios موجودی اوراق بهادار
securities department اداره اوراق بهادار
securities market بازار اوراق بهادار
portfolio موجودی اوراق بهادار
assumed portfolio اوراق بهادار مفروض
bearer securities اوراق بهادار بی نام
security market بازار اوراق بهادار
brokers دلال اوراق بهادار
brokering دلال اوراق بهادار
brokered دلال اوراق بهادار
broker دلال اوراق بهادار
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
transferable securities اوراق بهادار قابل انتقال
marketable securities اوراق بهادار قابل معامله
redemption مبادله اوراق بهادار با پول
ceded portfolio اوراق بهادار واگذار شده
stock exchnge بورس
bourse بورس
commercial paper اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
pegging تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
stock exchange بورس سهام
bourse [in a non-English-speaking country] بورس سهام
gamblers بورس باز
bull بورس تصنعی
bulls بورس تصنعی
stock exchanges بورس سهام
gambler بورس باز
speculators بورس باز
speculator بورس باز
stock exchange بورس سهام
bourse مبادله بورس
commodities exchange بورس کالا
stock broker کارگزار بورس
in stock <idiom> روی بورس
stock broker دلال بورس
transaction on change معامله در بورس
commodity exchange بورس کالا
commodity exchange بورس مواداولیه
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
baltic exchange بازار بورس بالتیک
bull سفته باز بورس
stock markets بورس کالاهای مختلف
granted بورس تحصیلی یا پژوهشی
bulls سفته باز بورس
stock markets بورس سهام وارز
stock market بورس کالاهای مختلف
grant بورس تحصیلی یا پژوهشی
grants بورس تحصیلی یا پژوهشی
jobber دلال یاکارگزار بورس
stock market بورس سهام وارز
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
over the counter خارج از بورس فروخته شده
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
settling days روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
exchanging جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanges جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange جای معاملات ارزی و سهامی بورس
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
over-the-counter interbank transactions داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
burse بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
bears سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com