Dictiornary-Farsi | دوبه کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
lighterage	دوبه کاری


Other Matches

lighterage	هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
lighters	دوبه
scow	دوبه
barge	دوبه
barged	دوبه
lighter	دوبه
barges	دوبه
lighterage	دوبه
lighter aboard ship	کشتی دوبه بر
oil flat	دوبه نفت کش
bargeman	دوبه ران
lighterage	حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
lighterage	هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
transfer berth	دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
lighter aboard ship	نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
flower piece	گل کاری
curry powders	کاری
malfunctions	کژ کاری
curry powder	کاری
parget	گچ کاری
hypofunction	کم کاری
feckful	کاری
slobbery	تف کاری
malfunctioned	کژ کاری
electroplating	اب کاری
plastering	گچ کاری
curries	کاری
curry	کاری
plasterwork	گچ کاری
impotence	کاری
active	کاری
effective	کاری
intent on doing anything	کاری
impotency	کاری
malfunction	کژ کاری
currie	کاری
under employment	کم کاری
inaction	بی کاری
bas-relief	برجسته کاری
frustrate	بدل کاری
work year	سال کاری
workgroup	گروه کاری
working storage	انباره کاری
latticing	شبکه کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
plating	روکش کاری
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
cladding	روکش کاری
welding	جوش کاری
wood carving	منبت کاری
lay off	فصل کم کاری
lattice work	شبکه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
workspace	فضای کاری
hunkerism	محافظه کاری
specialization	ویژه کاری
work area	ناحیه کاری
afforestation	جنگل کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
cloisonne	مینا کاری
cladding	پوشش کاری
hours of business	ساعتهای کاری
insulation	عایق کاری
extrudes	چکش کاری
latticework	شبکه کاری
illuminations	تذهیب کاری
illumination	تذهیب کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
in return	به جای [کاری]
brocade	زری کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
energetic	جدی کاری
in return	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
extrude	چکش کاری
insagacity	ندانم کاری
ingraving	کنده کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
extruded	چکش کاری
metalwork	فلز کاری
burnishing	پرداخت کاری
sew	سوزن کاری
working set	مجموعه کاری
burnishing	صیقل کاری
pique	منبت کاری
metallurgy	فلز کاری
working storage	حافظه کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
in return	در تلافی [کاری]
hole punching	منگنه کاری
acting	فعال کاری
decorations	زینت کاری
tokenism	نمونه کاری
cutting off	برش کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
crypianalysis	پنهان کاری
counterattack	بدل کاری
cotton plantation	پنبه کاری
contouring operation	فرم کاری
decoration	زینت کاری
squalor	کثافت کاری
discreetnss	احتیاط کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
mining	معدن کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
d. touch	نازک کاری
conservativeness	محافظه کاری
compulsiveness	مکرر کاری
misconduct	خلاف کاری
canniness	ملاحظه کاری
calk	بتونه کاری
blindage	صیقل کاری
business hours	ساعت کاری
boo boo	اشتباه کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
come to <idiom>	شروع کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
cartwhip	شلاق کاری
argentation	نقره کاری
caulking	بتونه کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
chromium plating	اب کرم کاری
anaplasty	پیوند کاری
cementation	سیمان کاری
cementation	سمنت کاری
cautiousness	احتیاط کاری
brickworks	سفت کاری
plumbing	سرب کاری
you are welcome	کاری نکردم
steelwork	فولاد کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
punch-up	کتک کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
folding press	پرس خم کاری
lubrication	روغن کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
workstations	ایستگاه کاری
workstation	ایستگاه کاری
punching	منگنه کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
graving	کنده کاری
brushwork	قلممو کاری
glyptics	کنده کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
galvanization	رویینه کاری
dressing-down	چوبه کاری
off season	در دوران کم کاری
flagitiousness	تبه کاری
finishing touches	دست کاری
drilling	مته کاری
fairing	صیقل کاری
factorage	حق العمل کاری
prepared	آمادهانجام کاری
brickwork	سفت کاری
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
dry farm	دیم کاری
glazing	شیشه کاری
drilling work	مته کاری
elegance	ریزه کاری
tour de force	شیرین کاری
fal lal	ریزه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
punch-ups	کتک کاری
fretwork	منبت کاری
smelting	ذوب کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
forming	فرم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
extravagantly	با افراط کاری
the needful	اصل کاری
cutting	برش کاری
scouring	تمیز کاری