English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
Other Matches
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
outrun منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outrunning منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
She was fascinated by the view. غرق تماشای منظره بود
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
theodolite دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
sniper scope دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
cross line بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
humane killer تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
lethal chamber اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
running مناسب برای مسابقه دو
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
laughter مسابقه اسان برای بردن
genoa بادبان عریض برای مسابقه
to paynize wood چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
synchroscope دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
little brown jug مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
free handicap مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspector داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
inspectors داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
microsoft اتصالات پایگاه داده به اینترنت و پست الکترونیکی به ویژه برای کاربران ویندوز
lifting body هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time fire مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
gun اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
guns اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
experimental free handicap دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
stocker اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
T committee انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
fly casting مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
yaght club باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
texture mapping 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
match foursome مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
ponying همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
telescopes دوربین
far seeing دوربین
far sighted دوربین
opera glasses دوربین
far-sighted دوربین
the penetration of a telescope دوربین
telescope دوربین
binocular دوربین
long sighted دوربین
cameras دوربین
camera دوربین
night glass دوربین شب
longsighted دوربین
presbyopic دوربین
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
sight دوربین دیدن
camera nadir خط لولای دوربین
miniature camera دوربین مینیاتوری
camera tube دوربین تلویزیونی
camera-shy بیزار از دوربین
hypermetrope ادم دوربین
closed-circuit camera دوربین امنیتی
spyglass دوربین کوچک
reflex sight دوربین منشوری
coarse sight دوربین یدکی
metascope دوربین تک چشمی
the penetration of a telescope قوه دوربین
binocular دوربین دو چشم
field glass دوربین صحرایی
telescope دوربین نجومی
reticle عدسی دوربین
electron camera دوربین الکترونی
box camera دوربین قوطی
box cameras دوربین قوطی
elbow telescope دوربین بازویی
kodak دوربین عکاسی
eye piece عدسی سر دوربین
television camera tube دوربین تلویزیونی
cross hair خط داخل دوربین
telescopy فن استعمال دوربین
telescopes دوربین نجومی
opticians دوربین فروش
pickup tube دوربین تلویزیونی
security camera دوربین امنیتی
vial حباب دوربین
observation camera دوربین نظارت
CCTV camera دوربین امنیتی
CCTV camera دوربین نظارت
director sight دوربین هادی
drawtube لوله دوربین
optician دوربین فروش
lens عدسی دوربین
gun sight دوربین توپ
closed-circuit camera دوربین نظارت
surveillance camera دوربین امنیتی
sights دوربین دیدن
color camera دوربین رنگی
security camera دوربین نظارت
observation camera دوربین امنیتی
surveillance camera دوربین نظارت
binocular دوربین دوچشمی
theodo;ite دوربین مهندسی
computing sight دوربین محاسب
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
tachometric sight دوربین مسافت سنج
camera window دریچه دیافراگم دوربین
riflescope دوربین روی تفنگ
sight دوربین نشانه روی
sights دوربین نشانه روی
reticle تار موی دوربین
opera glass دوربین مخصوص اپرا
camera nadir محورلولایی دوربین عکاسی
camera magazine کاست فیلم دوربین
miniature camera دوربین تصاویر کوچک
tacheometer دوربین نقشه برداری
infrared viewer دوربین مادون قرمز
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
tachometric sight دوربین مسافت یاب
minicam دوربین خیلی کوچک
snooper scope دوربین تعقیب و دیدبانی
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
minicamera دوربین خیلی کوچک
telescopic alidade عضاده دوربین دار
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
(iris) diaphragm دیافراگم [دوربین عکاسی]
iris دیافراگم [دوربین عکاسی]
tachymeter دوربین مسافت یاب
camera دوربین یا جعبه عکاسی
drawtube دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
computing gunsight دوربین محاسب توپ
sightings دیدن از داخل دوربین
sighting دیدن از داخل دوربین
colminator دوربین شاخص توپ
glass ایینه شیشه دوربین
vidicon لوله دوربین عکاسی
macrometer دوربین مسافت سنج
dumpy level تراز دوربین دار
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
spotting scope دوربین روی سه پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com