Dictiornary-Farsi | ذروه اعلی درجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
apogee	ذروه اعلی درجه


Other Matches

ne plus ultra	بالاترین درجه ذروه
tiptop	درجه اعلی
summits	اعلی درجه
summit	اعلی درجه
high grade	درجه اعلی
tip top	بهترین اعلی درجه
maximized	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximises	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize	به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
summits	ذروه
acme	ذروه
summit	ذروه
super	:اعلی
nobby	اعلی
topnotch	اعلی
great grand father	جد اعلی
supreme	اعلی
high tides	حد اعلی
superfine	اعلی
forebear	جد اعلی
forebears	جد اعلی
culmination	حد اعلی
high tide	حد اعلی
topmost	اعلی ترین
superi or quality	جنس اعلی
spoke bone	زند اعلی
radius	زند اعلی
worsted	پشم اعلی
primely	بطور اعلی
gnathitis	ورم فک اعلی
forbears	جد اعلی احتراز کردن
forbear	جد اعلی احتراز کردن
top flight	اعلی ترین مرتبه
orange pekoe	چای زرین اعلی
salad oil	روغن زیتون اعلی
beam attack	تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
whatman	کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
jadeite	یشم اعلی که در برمه یافت میشود
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch	درجه روی بازوی درجه داران
manchet	قرص نام ساخته شده از گندم اعلی وخالص
sighting bar	ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation	درجه ارتفاع درجه بلندی
third class	درجه سوم بلیط درجه 3
third-class	درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf	ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
brevet	درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms	درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
gage	درجه
classy	درجه یک
second class	درجه 2
scalage	درجه
copesetic	درجه یک
first class	درجه یک
clinical thermometer	درجه
mark	درجه
marks	درجه
first string	درجه یک
gage=gauge	درجه
run of the mine	بی درجه
elevation	درجه
low grade	کم درجه
elevations	درجه
gauges	درجه
kyu	درجه
grade	درجه
chinical t.	درجه
gauged	درجه
echelon	درجه
echelons	درجه
copacetic	درجه یک
grades	درجه
gauge=gage	درجه
gauge glass	درجه اب
nobby	درجه یک
gauge	درجه
third rate	درجه سه
pitches	درجه
ranks	درجه
aquastat	درجه
title	درجه
titles	درجه
top-notch	درجه یک
degrees	درجه
slap-up	درجه یک
number one	درجه یک
high-class	درجه یک
pitch	درجه
second class	درجه دو
third-rate	درجه سه
proportions	درجه
proportion	درجه
degree	درجه
equally <adv.>	به یک درجه
just as well <adv.>	به یک درجه
scale	درجه
ranked	درجه
second rate	درجه دو
second-rate	درجه دو
length	درجه
rank	درجه
top	درجه یک
lengths	درجه
top hole	درجه یک
tophole	درجه یک
rate	درجه
rates	درجه
topnotch	درجه یک
graduation	درجه بندی
consistence	درجه غلظت
degree of freedom	درجه ازادی
largely	تا درجه زیادی
degree of dissociation	درجه تفکیک
cope flask	درجه روئی
brick layer	بنای درجه دو
d.p	درجه بسپارش
dan	درجه درکاراته
degree of advancement	درجه پیشرفت
degree of centralization	درجه تمرکز
degree of compaction	درجه تراکم
degree of crystalinity	درجه بلورینگی
degree of curve	درجه انحناء
graduation	درجه گرفتن
honorary	درجه افتخاری
doctorate	درجه دکتری
battle sight	شکاف درجه
battle sight	درجه جنگی
quantum	درجه میزان
bar sight	ستون درجه
bar sight	شکاف درجه
baccslavreate	درجه شوالیه
baccalaureate	درجه باشلیه
clumps	درجه سردوشی
fluidity	درجه سفتی
supremely	با علی درجه
puny	درجه پست
anti knock property	درجه اکتان
angle of elevation	زاویه درجه
pinnacle	منتهی درجه
pinnacles	منتهی درجه
advancement in rating	ارتقاء درجه
adjusted elevation	درجه تنظیمی
baume degree	درجه بومه
clumping	درجه سردوشی
calibration	درجه بندی
doctorates	درجه دکتری
stair	مرتبه درجه
confidence level	درجه اطمینان
shade	درجه رنگ
centigrade degree	درجه صدبخشی
cresting	بالاترین درجه
shades	درجه رنگ
shadings	درجه رنگ
comparative	درجه تفضیلی
comparatives	درجه تفضیلی
consistency	درجه غلظت
grading	درجه بندی
clump	درجه سردوشی
clumped	درجه سردوشی
adjustability	درجه انطباق
strain hardness	سختی درجه
to take one's d.	درجه گرفتن
trial elevation	درجه ازمایشی
viscosity	درجه غلیظی
void ratio	درجه تخلخل
head over heels <idiom>	منتهای درجه
hold a candle to <idiom>	درهمان درجه
economy class	درجه توریستی
standard class	درجه استاندارد
velocity	درجه تندی
tiptop	بالاترین درجه
tip top	بالاترین درجه
thirty degree cut	برش 03 درجه
summated ratings	مجموع درجه ها
superlatively	در درجه عالی
supply sergeant	درجه دارتدارکات
t. far	تا این درجه
tenth rate	درجه دهم
tertiary alcohol	الکل 3 درجه
tertiary amine	امین 3 درجه
tertiary carbon	کربن 3 درجه
tertiary hydrogen	هیدروژن 3 درجه
the positive d.	درجه مطلق
third class road	جاده درجه سه
third degree of readiness	امادگی درجه سه
third rater	درجه سوم
coarse wool	پشم درجه دو
scaling	درجه بندی
alacrity [speed]	درجه تندی
celerity	درجه تندی
easiness [quickness]	درجه تندی
fleetness	درجه تندی
nippiness	درجه تندی
promptitude	درجه تندی
promptness	درجه تندی