English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
Other Matches
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
radiobroadcast پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
osteopathy درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
police states اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police state اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
hydroelectric وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
cryotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy درمان بوسیله سرما سرما درمانی
transmission سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
therapist متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists متخصص درمان شناسی درمان شناس
radiological تشعشعی
emission nebula ابری تشعشعی
root canal therapy روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal procedure روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
endodontic therapy روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal treatment [RCT] روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
solar radiation pressure فشار تشعشعی خورشیغ
airborne radiation thermometer میزان الحراره تشعشعی هوابرد
rad یک واحد از دوز تشعشعی دریافتی اتمی
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
heparinize باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
client centered therapy درمان متمرکز بر درمان جو
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
wireless رادیو
receiving set رادیو
radioing رادیو
wirelesses رادیو
radioed رادیو
a radio رادیو
radio رادیو
radios رادیو
broadcasting رادیو
neutralizing tool رادیو
aligning tool رادیو
radio frequency choke چوک رادیو
radio set دستگاه رادیو
schematic diagram نقشه رادیو
radio star اختر رادیو
radio tube لامپ رادیو
radioactivity رادیو اکتیویته
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio telescope رادیو تلسکوپ
skiagraphy رادیو گرافی
radio engineering مهندسی رادیو
air cell a battery باتری رادیو
radio relay رادیو رله
radioactive رادیو اکتیو
radio button دکمه رادیو
radio engineering تکنیک رادیو
radioisotope رادیو ایزوتوپ
radiometer رادیو متر
radiotelegraph رادیو تلگراف
banana pin دو شاخه رادیو
battery receiver رادیو باتری
radioisotope رادیو اکتیو
radiotrician تکنیسین رادیو
broadcasting station ایستگاه رادیو
receptacles ژاک رادیو
radiography عکسبرداری رادیو
receptacle ژاک رادیو
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
radial محوری مربوط به رادیو
radials محوری مربوط به رادیو
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radon ماده رادیو اکتیو
radiocast توسط رادیو گستردن
buzzes هوم کردن رادیو
radioluminescence رادیو لومینه سانس
aerial آنتن هوایی رادیو
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
aerials انتن هوایی رادیو
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
buzzed هوم کردن رادیو
buzz هوم کردن رادیو
on the air <idiom> بخشاز رادیو وتلوزیون
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
wave band دسته امواج رادیو
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
universal receiver رادیو برق و باتری
l antenna انتن معمولی رادیو
airwave امواج رادیو و تلویزیون
blooper صدای نامطبوع رادیو
buzzing هوم کردن رادیو
remedy درمان
remedies درمان
remedied درمان
medicaments درمان
medicament درمان
remedying درمان
medicative درمان کن
clients درمان جو
client درمان جو
immedicable بی درمان
therapy درمان
cure درمان
cured درمان
cures درمان
natural philosophy درمان
treatments درمان
treatment درمان
irremediable بی درمان
water cure اب درمان
remediless بی درمان
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
radiosonde دستگاه رادیو سوند هواسنجی
radiostrontium استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
an active remedy درمان کاری
analytic therapy درمان تحلیلی
hydropathist اب درمان دان
remedying درمان میزان
remedying درمان کردن
cure درمان بخشیدن
iamatology درمان شناسی
interpretive therapy درمان تفسیری
inpatient تحت درمان
marriage therapy درمان زناشویی
kinesalgia جنبش درمان
treatable قابل درمان
cured درمان بخشیدن
cures درمان بخشیدن
remedy درمان کردن
direct therapy درمان رهنمودی
It'll be OK. <idiom> درمان میشود!
conjoint therapy درمان زوجی
cooperative therapy درمان تعاونی
multiple therapy درمان تعاونی
corrective therapy درمان اصلاحی
cure all درمان هر درد
electrotherapeutics درمان برقی
existential therapy درمان وجودی
remedy درمان میزان
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
remedies درمان کردن
remedies درمان میزان
remedied درمان کردن
healable درمان پذیر
remedied درمان میزان
aversion therapy درمان اجتنابی
depth therapy درمان عمقی
curative درمان بخش
therapeutics درمان شناسی
relationship therapy درمان ارتباطی
remediable درمان پذیر
remediless درمان ناپذیر
incurable بی درمان بیچاره
pithiatism درمان تلقینی
placebo therapy درمان با دارونما
post treatment follow up پیگیری پس از درمان
social therapy درمان اجتماعی
therapeusis درمان شناسی
incurable درمان ناپذیر
chemotherapy درمان دارویی
psychotherapy درمان روانی
psychotherapy ortherapeutics روح درمان
quadrangular therapy درمان دو زوجی
supportive therapy درمان حمایتی
physiotherapy درمان فیزیکی
treats درمان شدن
treats درمان کردن
therapeutist درمان شناس
faith healing درمان اعتقادی
faith cure درمان اعتقادی
active therapy درمان فعال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com