Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English
Persian
radioluminescence
رادیو لومینه سانس
Other Matches
electroluminescence
الکترولومینه سانس
snowplow turn
پیچ سانس شر
radio wave
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio-telephones
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio
رادیو
wirelesses
رادیو
wireless
رادیو
radioed
رادیو
radios
رادیو
neutralizing tool
رادیو
broadcasting
رادیو
radioing
رادیو
aligning tool
رادیو
a radio
رادیو
receiving set
رادیو
air cell a battery
باتری رادیو
broadcasting station
ایستگاه رادیو
battery receiver
رادیو باتری
banana pin
دو شاخه رادیو
radio star
اختر رادیو
radioactivity
رادیو اکتیویته
radio frequency choke
چوک رادیو
radio relay
رادیو رله
radioisotope
رادیو اکتیو
radioisotope
رادیو ایزوتوپ
radio set
دستگاه رادیو
radio engineering
مهندسی رادیو
radiometer
رادیو متر
radiotelegraph
رادیو تلگراف
radiotrician
تکنیسین رادیو
schematic diagram
نقشه رادیو
radio engineering
تکنیک رادیو
radio button
دکمه رادیو
skiagraphy
رادیو گرافی
radioactive
رادیو اکتیو
radio tube
لامپ رادیو
radiography
عکسبرداری رادیو
receptacle
ژاک رادیو
receptacles
ژاک رادیو
radio telescopes
رادیو تلسکوپ
radio telescope
رادیو تلسکوپ
radio prospecting
کشف معادن با رادیو
radiocast
توسط رادیو گستردن
buzzing
هوم کردن رادیو
buzzes
هوم کردن رادیو
radiotelephony
مکالمه رادیو تلفنی
buzzed
هوم کردن رادیو
radon
ماده رادیو اکتیو
universal receiver
رادیو برق و باتری
wave band
دسته امواج رادیو
on the air
<idiom>
بخشاز رادیو وتلوزیون
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
tune in
<idiom>
پخش از رادیو وتلوزیون
buzz
هوم کردن رادیو
radial
محوری مربوط به رادیو
blooper
صدای نامطبوع رادیو
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
aerials
انتن هوایی رادیو
aerial
آنتن هوایی رادیو
inverted l antenna
انتن معمولی رادیو
l antenna
انتن معمولی رادیو
radials
محوری مربوط به رادیو
tuned radio frequency receiver
رادیو با بسامد میزان شده
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
radiostrontium
استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
radiophotograph
انتقال عکس بوسیله رادیو
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
banana jack
مادگی در رادیو برای دوشاخه
radiosonde
دستگاه رادیو سوند هواسنجی
decayed
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast
پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decays
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiotherapy
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
transmissions
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
air time
زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
transmission
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
communication
رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
radiobiology
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
relayed
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay
دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
tuners
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuner
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockey
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
disc jockeys
کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
facsimile
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
sound effects
عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
spacing impulse
نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
faxes
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxing
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
fax
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed
غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
wide area network
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
sportscaster
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
radiogram
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com