English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
hoid up راهزنی با تهدید
Other Matches
brigandage راهزنی
brigandism راهزنی
robbery راهزنی
robberies راهزنی
highway robbery راهزنی
banditry راهزنی
pirating راهزنی دریایی
to take to the road راهزنی کردن
pirates راهزنی دریایی
pirated راهزنی دریایی
pirate راهزنی دریایی
piracy راهزنی دریایی
garrotter راهزنی که مردم راخفه میکند
roves اواره شدن راهزنی دریایی کردن
roved اواره شدن راهزنی دریایی کردن
rove اواره شدن راهزنی دریایی کردن
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
menaces تهدید
blackmail تهدید
blackmailed تهدید
menace تهدید
blackmailing تهدید
blackmails تهدید
intimidation تهدید
minacity تهدید
threats تهدید
threat تهدید
menaced تهدید
fulmination تهدید
death thread تهدید به مرگ
bullyrag تهدید کردن
coercion تهدید واجبار
threat appeal توسل به تهدید
he threatened or resingn تهدید کرد
menacing <adj.> تهدید آمیز
minatory تهدید کننده
threatener تهدید کننده
minatory تهدید امیز
minatorily از روی تهدید
to show one's teeth تهدید کردن
minaciously تهدید کنان
minacious تهدید کننده
launch a threat تهدید کردن
intimidatory تهدید امیز
denounces تهدید کردن
threats تهدید کردن
denouncing تهدید کردن
denounced تهدید کردن
menace تهدید کردن
denounce تهدید کردن
menaced تهدید کردن
overhangs تهدید کردن
overhang تهدید کردن
menaces تهدید کردن
imminent تهدید کننده
threatening تهدید امیز
threateningly تهدید امیز
threaten تهدید کردن
menacingly از روی تهدید
threatens تهدید کردن
menacingly تهدید کنان
threatened تهدید کردن
racketeering اخاذی به تهدید
threat تهدید کردن
terrorization تهدید وارعاب ارعابگری
imminently بطور تهدید کننده
threat force نیروی تهدید کننده
threaten with death تهدید به قتل کردن
threat دشمن تهدید کردن
threats دشمن تهدید کردن
hectoring تهدید یا ازار کردن
black تهدید امیز عبوسانه
blacked تهدید امیز عبوسانه
blacker تهدید امیز عبوسانه
threaten تهدید کردن ترساندن
imminence خطر تهدید کننده
threatened تهدید کردن ترساندن
threatens تهدید کردن ترساندن
intimidate با تهدید وادار کردن
hectors تهدید یا ازار کردن
hectored تهدید یا ازار کردن
hector تهدید یا ازار کردن
intimidates با تهدید وادار کردن
blackest تهدید امیز عبوسانه
blacks تهدید امیز عبوسانه
impendent تهدید کننده اویزان
To put in an appearance . نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
assaults تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted تهدید به ضرب کردن کسی
assault تهدید به ضرب کردن کسی
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
deterrence منع از راه ارعاب و تهدید
extorted بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menace چیزی که تهدید کننده است
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
extorts بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menaced چیزی که تهدید کننده است
extort بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
I'll show you ! just you wait ! حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
menaces چیزی که تهدید کننده است
coast is clear <idiom> هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com