Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
auxesis
رشد توام باعدم تقسیم یاخته
Other Matches
amitosis
تقسیم مستقیم یاخته
inconsonantly
باعدم توافق
oogamous
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
stealing from a protected palce
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
duad
توام
gemel
توام
adnate
توام
geminate
توام
twin
توام
twinned
توام
mixed
توام
biparous
توام زا
joint
توام
gemini
توام
unicellularity
تک یاخته
unicellular
تک یاخته
cell
یاخته
protozoan
تک یاخته
protozoon
تک یاخته
cells
یاخته
biont
یاخته
acellular
بی یاخته
easeful
توام باراحتی
mixed air
توام هوا
mixed graze
توام زمین
twinned
توام کردن
twin
توام کردن
integrated staff
ستاد توام
geminate
توام کردن
integrating
توام کردن
integrated training
اموزش توام
intergrowth
رویش توام
aluminum coating by spraying amalgamate
توام کردن
reatrain
عملکرد توام
integrates
توام کردن
integrate
توام کردن
twin check
بررسی توام
twin check
مقابله توام
amalgamate
توام کردن
twain
توام دوقلو
deprived
توام با محرومیت
accompanied
توام کردن
amalgamated
توام کردن
accompanies
توام کردن
amalgamates
توام کردن
amalgamating
توام کردن
accompany
توام کردن
nerve cell
یاخته عصبی
germ cell
یاخته جنسی
pigment cell
یاخته رنگی
phagocytosis
یاخته خواری
protozoology
تک یاخته شناسی
mesoplast
هسته یاخته
glial cell
یاخته گلیایی
haploid cell
یاخته جنسی
ovum
یاخته ماده
neurocyte
یاخته عصبی
protoplasm
سفیده یاخته
neurons
یاخته عصبی
spermatozoid
یاخته نر و متحرک
storage cell
یاخته انباره
cell body
جسم یاخته
neurones
یاخته پی و کاران
bacteria
میکربهای تک یاخته
data cell
یاخته داده
cytoplasm
سفیده یاخته
utricle
انبان چه یاخته
cytology
یاخته شناسی
cytology
یاخته شناس
binary cell
یاخته دودویی
neuron
یاخته عصبی
ependymal cell
یاخته اپاندیم
betz's cell
یاخته بتس
neurone
یاخته پی و کاران
blood cell
یاخته خون
blood cells
یاخته خون
gamete
یاخته جنسی
charge coupled device
دستگاه توام با بار
armstand dive
شیرجه توام با بالانس
participant observation
مشاهده توام با مشارکت
hypocritical
توام با تدلیس و تزویر
integrated defense
پدافند هوایی توام
conjugate
درهم امیختن توام
blizzards
بادشدید توام بابرف
blizzard
بادشدید توام بابرف
work relief
استراحت توام با کار
twin bill
دو مسابقه توام در یک برنامه
effective faith
ایمان توام باعمل
rainsquall
باران توام باتوفان
rod
یاخته استوانه ای
[در چشم]
Rod cell
یاخته استوانه ای
[در چشم]
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
sarcode
سفیده یاخته حیوانی
intercellular
واقع در میان یاخته ها
gametogenesis
تکوین یاخته جنسی
macrophage
یاخته بیگانه خواردرشت
protozoan
وابسته به تک یاخته اغازی
ectoclast
بخش خارجی یاخته
heterogamet
یاخته جنسی ناهمخوان
plasmic
وابسته به سفیده یاخته
osteoblast
یاخته استخوان ساز
body cell
یاخته غیر تناسلی
spongioblast
یاخته رویانی گلیایی
neuroblast
یاخته رویانی عصبی
accessory cells
یاخته های کمکی
integrated reservoir operation
بهره برداری توام از چندمخزن
integrated defense
پدافند ازمناطق توام دفاعی
adnate
مربوط باعضاء تناسلی توام
kleptolagnia
تحریک جنسی توام با دزدی
masque
نمایش توام با موسیقی ورقص
to wed one quality to onether
دوصفت راباهم توام کردن
synergism
کار توام ودسته جمعی
synergy
کار توام اشتراک مساعی
trabecula
دارای فواصل دربین یاخته ها
plasma membrane
غشاء خارجی سفیده یاخته
plasmalemma
پروتوپلاسم منطقه خارجی یاخته
malicious prosecution
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
tinged with cnvy
حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
rule of reason
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
High Mass
عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
spermatozoon
یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
achromatin
مادهء رنگ ناپذیر هستهء یاخته
spermatozoa
یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
photocell
یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
poll degree
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
plasmolysis
چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
rods and cones
[in the retina]
یاخته های استوانه ای و مخروطی
[در شبکیه چشم]
neurons
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
chromoplast
یاخته رنگی که حاوی رنگ قرمز یا زرد میباشد
object lesson
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
vaude
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
plastogene
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
melodrama
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodramas
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
nucleole
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
cleavages
تقسیم
dispensation
تقسیم
dispensations
تقسیم
branches
تقسیم
branch
تقسیم
apportionment
تقسیم
cleavage
تقسیم
admensuration
تقسیم
graduator
خط تقسیم کن
sharing
تقسیم
divisions
تقسیم
division
تقسیم
allotments
تقسیم
allotment
تقسیم
distributions
تقسیم
allocates
تقسیم
allocating
تقسیم
repartition
تقسیم
allocate
تقسیم
admeasurement
تقسیم
dealing
تقسیم
distribution
تقسیم
division
عمل تقسیم
busbar
جعبه تقسیم
clastic
تقسیم شونده
dividable
قابل تقسیم
frequency division
تقسیم فرکانس
autotomy
تقسیم خودبخود
aminister
تقسیم کردن
divisions
عمل تقسیم
battery bus
جعبه تقسیم
compart
تقسیم کردن
frequency domulipliction
تقسیم فرکانس
frequency alloment
تقسیم فرکانس
scissor
قطع تقسیم
fire distribution
تقسیم اتش
severability
قابلیت تقسیم
divisional
مربوط به تقسیم
division of labor
تقسیم کار
division line
خط تقسیم شده
frequency distribution
تقسیم فرکانس
quartile
تقسیم شده به 4/3و 4/1
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com