Total search result: 112 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
color antagonists |
رنگهای متضاد |
|
|
Other Matches |
|
pantone matching system |
روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده |
contradictory |
متضاد |
diverse |
متضاد |
opposed |
متضاد |
polar |
متضاد |
antithetical |
متضاد |
antithetic |
متضاد |
antonyms |
ضد و نقیض متضاد |
conflicting goals |
اهداف متضاد |
contrarily |
بطور متضاد |
opposite meaning |
معنی متضاد |
drop out type |
دخشههای متضاد |
antonyms |
کلمهء متضاد |
antonym |
ضد و نقیض متضاد |
antonym |
کلمهء متضاد |
opp |
متضاد Opposite - opposition |
opposites test |
ازمون کلمات متضاد |
amphoteric |
دارای خواص متضاد |
polarizes |
بصورت متضاد در اوردن |
polarised |
بصورت متضاد در اوردن |
antonymous |
وابسته بکلمه متضاد |
polarises |
بصورت متضاد در اوردن |
polarising |
بصورت متضاد در اوردن |
polarize |
بصورت متضاد در اوردن |
polarizing |
بصورت متضاد در اوردن |
eupepsia |
کلمه متضاد سوء هاضمه |
oxymoron |
استعمال کلمات مرکب متضاد |
synonym antonym test |
ازمون واژههای مترادف-متضاد |
polarizer |
متضاد کننده قطبش دهنده |
dualism |
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر |
complementary colors |
رنگهای مکمل |
coal tar dyes |
رنگهای قطرانی |
dye vat |
رنگهای خمرهای |
chromatic colors |
رنگهای فامی |
hard colors |
رنگهای سنگین |
principal colors |
رنگهای اصلی |
fundamental colors |
رنگهای اصلی |
primary colours |
رنگهای اصلی |
spectral colours |
رنگهای طیفی |
primary colors |
رنگهای اصلی |
primary colors |
رنگهای نخستین |
prism |
رنگهای شوشه |
prisms |
رنگهای شوشه |
spectral colours |
رنگهای طیف |
vat dyes |
رنگهای خمرهای |
scumble |
رنگهای نقاشی |
metallic paints |
رنگهای فلزی |
saturated colour |
رنگهای روشن |
variegated colours |
رنگهای گوناگون |
pastel shades |
سایه رنگهای خفیف |
ready mixed paints |
رنگهای مخلوط اماده |
pyronine |
رنگهای قلیایی زرد |
heterochromous |
دارای رنگهای گوناگون |
varicolored |
دارای رنگهای متغیر |
metamers |
رنگهای همسان نما |
homochromatic |
دارای رنگهای مشابه |
heterochromatic |
دارای رنگهای مختلف |
the prismatic colours |
رنگهای هفتگانه شوسه |
spectrum |
رنگهای مریی درطیف بین |
varied |
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ |
pavonazzo |
مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد |
I dislike dull colors . |
رنگهای مات را دوست ندارم |
pastel <adj.> |
رنگهای خفیف [با مداد رنگی] |
sienna |
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود |
kinemacolour |
سینماتوگرافی که رنگهای اصلی رانشان دهد |
blurring |
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر |
blurs |
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر |
blurred |
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر |
blur |
مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر |
yin yang |
مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.] |
collage |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
collages |
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی |
orthoferrite |
یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است |
palette |
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر |
palettes |
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر |
identities |
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند |
identity |
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند |
cameos |
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد |
cameo |
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد |
push pull |
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد |
lapped |
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد |
lap |
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد |
opah |
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد |
CLUT |
جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر |
tristimulus values |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
nitrobenzene |
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود |
kernels |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
kernel |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
opalite |
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود |
counter current |
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب |
depolarize |
غیر متعادل کردن متضاد کردن |
bleed |
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند |
bleeds |
1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند |
colours |
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند |
colour |
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند |
paint program |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
analog |
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
ttl |
طراحی صفحه نمایش که فقط سیگنالهای دیجیتال را می پذیرد و بنابراین فقط تصاویر تک رنگ را می پذیرد یا مجموعه رنگهای محدود |
blackest |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacker |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacked |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
black |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
blacks |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
analogues |
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
analogue |
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد |
divert action |
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف |
colours |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
colour |
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود |
scan |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scanned |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
scans |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |