Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (7 milliseconds)
English
Persian
river
رودخانه
rivers
رودخانه
rever
رودخانه
Other Matches
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
river gravel
شن رودخانه
river clay
گل رودخانه
river line
خط رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
glacier
رودخانه یخ
strand
لایه رودخانه
river bank
ساحل رودخانه
river beds
بستر رودخانه
headwater
بالادست رودخانه
river bed
بستر رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
head stream
سرچشمه رودخانه
strands
لایه رودخانه
conferva
علف رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
an open river
رودخانه باز
alpheus
رب النوع رودخانه
potamology
مبحث رودخانه ها
ostiary
دهانه رودخانه
levee
کناره رودخانه
bight
پیچ رودخانه
riparian
ساحل رودخانه زی
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water
از راه رودخانه
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
river line
خط ساحل رودخانه
water system
رودخانه و شعبات ان
along the river
درامتداد رودخانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
river trip
گردش رودخانه ای
streams
رودخانه ابراهه
low water
فروکش اب رودخانه
upstream
بالای رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
riverward
بطرف رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
riverbed
بستر رودخانه
stream
رودخانه ابراهه
river profile
نیمرخ رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
streamed
رودخانه ابراهه
the karoon river
رودخانه کارون
the river karoon
رودخانه کارون
keelboat
قایق پهن رودخانه
head water
بالای رودخانه بالارود
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
head water
قسمت بالادست رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
styx
رودخانه عالم اسفل
riverain
ساکن ساحل رودخانه
riparian
وابسته بکنار رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
levee
دیواره ساحلی رودخانه
river bed level
تراز بستر رودخانه
bayou
شاخه فرعی رودخانه
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
basins
حوزه رودخانه ابگیر
bank effect
اثر کناره رودخانه
span
پل زدن روی رودخانه
spans
پل زدن روی رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
spanning
پل زدن روی رودخانه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
upstream
بالادست جریان رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
chutes
شیب تند رودخانه
upstream
مخالف جریان رودخانه
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial
زیست کننده در رودخانه
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
detritus
مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
river forcasting
پیش بینی جریان رودخانه
summer bed of a river
بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath
بستر پهن مسیر رودخانه
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
fluviomarine
درست شده رودخانه ودریا
fluviatile
نهری زندگی کننده در رودخانه
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river
مرا بدانسوی رودخانه برد
whitewater racing
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
palisades
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
hurst
جای کم عمق در رودخانه یا دریا
palisade
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
to clean arives
رودخانه ایی را لاروبی کردن
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviograph
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviometer
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
riparian rights
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
watersheds
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharf
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
effective snow melt
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watershed
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
The teo countries are separated by this river.
این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
camp-shedding
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
How long is the River Nile?
طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
base flow
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
holm
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
estacade
سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
nilometer
الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
gauging section
مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
ferrybridge
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
acheval
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
terrigenous
تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
snag boat
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
caisson
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
The Pied Piper of Hamelin
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman
بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com