Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
English
Persian
all folls day
روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
Other Matches
new yearsday
نوروز
it is nowrooz to day
نوروز است
thirteenth
سیزدهم
thirteenth
یک سیزدهم
the time draw near nowrooz
نوروز نزدیک است
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
M, m (M's, m's)
حرف سیزدهم الفبای انگلیسی
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
golden horde
سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
fib
دروغ
calumnies
دروغ
fable
دروغ
perjurious
دروغ
fibs
دروغ
fables
دروغ
fibster
دروغ گو
fibbing
دروغ
fibbed
دروغ
calumny
دروغ
lied
دروغ
lies
دروغ
lie
دروغ
false accusation
دروغ
equivocation
دروغ
falsity
دروغ
falsehoods
دروغ
falsehood
دروغ
untrue
دروغ
false
دروغ
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
false oath
سوگند دروغ
leasing
دروغ گویی
pathometer
دروغ سنج
bungs
ساقی دروغ
jactitation
دعوی دروغ
lay to
دروغ گفتن
falsely
بطور دروغ
falseness
دروغ بودن
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
it proved false
دروغ درامد
it proved false
دروغ بود
jack o' lantern
دروغ نور
jactation
دعوی دروغ
false oath
قسم دروغ
lie detector
دروغ سنج
pseudology
دروغ گویی
ruise
اخبار دروغ
white lies
دروغ مصلحتآمیز
white lies
دروغ سفید
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
A pack of lies .
یک مشت دروغ
to invent stories
دروغ ساختن
to spin yarns
دروغ ساختن
white lie
دروغ سفید
fairy tales
دروغ شاخدار
swearword
قسم دروغ
taradiddle
دروغ کوچک
tarradiddle
دروغ کوچک
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
thumper
دروغ شاخدار
to forge a lie
دروغ بافتن
to give the lie to
دروغ در اوردن
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
to tell a lie
دروغ گفتن
disinformation
دروغ پراکنی
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
fairy tale
دروغ شاخدار
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
belying
دروغ گفتن
gab
دروغ گفتن
fiction
وهم دروغ
fictions
وهم دروغ
equivocate
دروغ گفتن
equivocated
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
equivocating
دروغ گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
prevaricates
دروغ گفتن
belie
دروغ گفتن
belied
دروغ گفتن
belies
دروغ گفتن
whiff
دروغ گفتن
weasel
دروغ گفتن
weasels
دروغ گفتن
falsehoods
سخن دروغ
bung
ساقی دروغ
bunged
ساقی دروغ
lies
:دروغ گفتن
falsehood
سخن دروغ
lied
:دروغ گفتن
lie
دروغ گفتن
bunging
ساقی دروغ
prevaricating
دروغ گفتن
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
forswear
سوگند دروغ خوردن
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
forswearing
سوگند دروغ خوردن
forswears
سوگند دروغ خوردن
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
white lie
دروغ مصلحت آمیز
plumper
دروغ صرف سقوط
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
lie detector
دستگاه کشف دروغ
manswear
سوگند دروغ خوردن
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
perjure
قسم دروغ خوردن
perjure
شهادت دروغ دادن
perjuring
قسم دروغ خوردن
perjures
سوگند دروغ خوردن
perjuring
گواهی دروغ دادن
perjures
گواهی دروغ دادن
perjures
قسم دروغ خوردن
perjuring
سوگند دروغ خوردن
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
perjures
شهادت دروغ دادن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
falsism
سخن دروغ و بی مزه
perjure
سوگند دروغ خوردن
perjure
گواهی دروغ دادن
whiff
دروغ در چیزی گفتن
perjuring
شهادت دروغ دادن
he lied to me
بمن دروغ گفت
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
perjured
نقص عهد کرده دروغ
plumper
فربه کننده دروغ محض
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
perjured
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjurer
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
fraud
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com